ویرگول
ورودثبت نام
من کارآگاه نویسنده ام
من کارآگاه نویسنده امگفت:میدونی زمان ترسیدن و رفتن به خونه کیه گفتم: نمیدونم گفت: چنین زمانی وجود نداره
من کارآگاه نویسنده ام
من کارآگاه نویسنده ام
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

مهرِ بی پاسخ

ماه، از خورشید خبری داری؟

میدونی چقدر تلاش می کند؟

میدونی تلاش برای درخشیدن سخت است؟

میدونی اینکه به بقیه هم درخشیدن یاد بدی سخت است؟

میدونی اینکه دوست نداشته باشنت چقدر سخت است؟

میدونی تحمل درد اینکه قدرتو ندونند چقدر سخت است؟

میدونی؟

میدونی چرا تا الان اینقدر همه دوسِت داشتن؟

چرا همه اینقدر از درخشان بودند لذت می بردند؟

همه ی این ها تلاش های خورشید بود....

خورشیدی که آنقدر درخشان بود که کسی او را نمیدید...

همه ی این ها کار خورشید دوست نداشتنی بود....

خورشیدِ دوست نداشتنی!

( خورشید روز ها خودش رو سوزوند اما مردم فقط از زیبایی ماه می گفتند.)

تنهاییخورشیدماه گرفتگیدوستزیبایی
۵
۵
من کارآگاه نویسنده ام
من کارآگاه نویسنده ام
گفت:میدونی زمان ترسیدن و رفتن به خونه کیه گفتم: نمیدونم گفت: چنین زمانی وجود نداره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید