mozhganforoutan.ir·۲ سال پیشبا من قدم بزن!هر گاه زنی به خاطر خودش به پا خیزد، گویی که برای تمام زنان به پا خواسته.مایا آنجلو، نویسنده، شاعر، بازیگر و فعال حقوق مدنی که برای بهبود ش…
mozhganforoutan.ir·۳ سال پیشصحبت در میانه جمعم آرزوستدوم راهنمایی بودم، سه شنبه ها زنگ دوم تاریخ داشتیم، خانم رجبی همیشه تاریخ را مثل داستان برایمان تعریف می کرد و طوری آن را با آب و تاب بیان…
mozhganforoutan.ir·۳ سال پیشچشم های بی انگیزهچشم های بی انگیزهپنجم ماه آخرین فصل خواستنی سال است، روز ها به سرعت می گذرند، امروز باید ارزیابی نمایشگاه دیگری را انجام دهم، این نمایشگاه…
mozhganforoutan.ir·۳ سال پیشطلای سیاهساعت زنگ می خورد، گوشی را چک میکنم 6 صبح است، از لابه لای پرده نور آسمان اتاق را روشن کرده است، امروز آخرین روز از زمان برگزاری نمایشگاه نف…
mozhganforoutan.ir·۳ سال پیشسکوی شماره 1ساعت 7 صبح است، وارد ایستگاه می شوم و به سمت پله برقی حرکت می کنم، همانطور که پله ها در حال حرکت اند، در ستون مقابل، چشمم به نوشته هایی می…
mozhganforoutan.ir·۳ سال پیشجوانهنور خورشید از لا به لای پرده به داخل اتاق تابیده بود، جوانه های گلدان نارنج که به تازگی هدیه گرفته بودم با تلاش سعی می کردند با کنار زدن خا…
mozhganforoutan.ir·۳ سال پیشکوریاخیرا داستانی خواندم که به شدت ذهنم را به خود درگیر کرد، کتاب کوری نوشته ژوزه ساراماگو، مدت ها بود کتابی به این شکل مرا با خودش همراه نکرده…
mozhganforoutan.ir·۳ سال پیشآوای خواستنیبعد از ظهر اردیبهشت ماه است، در حیاط دانشگاه قدم میزنم، آفتاب گرم به گونه ای مرا را نوازش می کند که دلم می خواهد در همین فضا به خواب عمیق ب…