اونجوری هم نیست که هر روز 4 یا 5 صبح بیدار بشم. مثل پریشب که ساعت 1:30 بیدار شدم و تا 7 بیدار بودم. اما بگم چه کار کردم. یه کار مفید.
دورهی عزت نفس عرشیانفر رو گوش دادم و نمیدونم قرار بود دقیقا در مورد چی صحبت کنه چون همش در مورد خدا صحبت میکرد.
اول یه تمرین داد: اینکه خدا از دیدگاه خودم چه شکلیه و خدای من بیشتر خشنه تا مهربون. عرشیانفر میگفت خدا انسانها رو دوست داره و نیازمند نماز و ال و بل انسان نیست در غیر این صورت مغایرت پیدا میکنه با خدای بینیاز که! بلکه خدا از طریق بندههاش خودش رو متجلی میکنه.
7 جلسه بود و همش در مورد علاقهی خدا به انسان و ارزشمند بودن و دوستداشتنی بودن خدا صحبت میکرد.
بعد که خوابیدم ساعت 11 بیدار شدم که یه کتاب جدید شروع کردم با نام (مثل مردها فکر کن، مثل زنها رفتار کن) نوشتهی استیو هاروی که 178 بود.
از اونجایی که نویسندهاش مرد بود منطقی بود که نصف کتاب در مورد رابطهی جنسی حرف بزنه! بیشتر بدرد کسانی میخورد که با کسی هستن و میخوان بفهمن طرف قصد ازدواج با اونها رو داره یا نه. چند تا راهها رو بهتون میگم.
یکی اینکه اگه مرد شما رو به خونواده و دوستاش به عنوان نامزد معرفی کرد میتونین روی این مرد برای آینده حساب کنین. دوم اگه به علایق شما اهمیت داد و مسخرهتون نکرد مردیه که میتونه همسرتون باشه. یه سری چیزها هست که باید حتما در موردش بدونین مثل اعتقادات.
مردها دوست دارن حامی باشن و مرد بودن خودشون رو نشون بدن پس نشون بدین که بهش نیاز دارین و بهش یادآوری کنین که همسر و پدر خوبی برای شما و بچههاتونه. کارهای سخت رو به مردها بسپرین با اینکه میتونین خودتون انجام بدین. بیشتر بگین چی رو دوست ندارین مثلا من از مردهای بیمسئولیت خوشم نمیاد و مردی که شما رو دوست داره تلاش میکنه که مسئولیتپذیریش رو بیشتر کنه. اکثر مردها از خرید خوششون نمیاد و حوصلهشون نمیکشه برای همین میبینین که قسمت لباس مردونه یه مغازه کوچک و همون اوله چون سریع میخرن.
پسر مامان یا همون مردهایی که حرف گوش مادرهاشونن. برای اونها همون اول باید مشخص کنین و قوانین و استاندارهاتون رو مشخص کنین که اولویت اولش خانواده خودش و زن و بچههاشه و نیازهای اونها مهمتره. مثالی که زده از مردیه که ساعت 10:42 شب به خانه مادرش میره که در کیک پختن به اون کمک کنه و زن و بچهاش رو رها میکنه!
یکی از چیزهایی که مردها دوست دارن کفش پاشنه بلنده چون حس خانم بودن رو بیشتر بهشون میده. توی یه کتاب دیگه خونده بودم که دو تا زن رو مقایسه کرده بود، یکی زنی که دامن و کفش پاشنه بلند پوشیده و زنی که شلوار و کفش اسپورت شده، اونها در یک مکان در یک شرایط به زمین میخورن، مردهایی که به زن اول کمک میکنن خیلی بیشتر از مردهایی هستن که به زن دوم کمک میکنن.
اونموقع که این کتاب رو خوندم در شرکتی طراحی سایت انجام میدادم و همزمان دانشگاه میرفتم. تیپ اسپورت میزدم و مثل اردک راه میرفتم؛ ولی بعد تغییر کردم. تیپم رو دخترونه کردم و اتفاقی که افتاد جالب بود! هم حقوقم بالا رفت، هم نمراتم و هم اینکه همه تلاش میکردن که بهم کمک کنن.