ویرگول
ورودثبت نام
Sattar
Sattar
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

سرزمین تخیل

اینجا پرسه میزنم، پرواز میکنم، می‌دوم و گاهی شنا میکنم، کاملا آنطور که میخواهم آزادم؛ لذت بخش است.
البته مواقعی هم وجود دارد که بر زمین با شدت برخورد میکنم چون نمیتوانم درست فرود بیایم، شاید یادش نگرفته‌ام که چگونه تخیلم را کنترل کنم.

اینجا سرسبز نیست، رودی وجود ندارد، آبشاری نمی‌ریزد، ابرها نمیبارند، حتی آسمان هم صاف نیست،
اینجا چیزی‌ست که میخواهی ببینی
چیزهایی می‌شنوی که می‌خواهی بشنوی
چیزهایی میگویند که میخواهی بگویند
چون اینجا عقل حاکمیت نمیکند، اینجا تخیل است زاده‌ی عقل.

شاید به اشتباه بیانش کردم، شاید تخیل، عقل را آفریده؛
وقتی که عقل را محدود بدانیم، تخیل نامحدود است
شاید سوادم نمی‌کشد که درستش را بیان کنم.

چه فرقی میکند؟
اصلا جواب چه فایده‌ای دارد؟

من در تخیلم پرواز میکنم و تو در عقل‌ت راه می‌روی همین کفایت میکند
و تفاوتی هم نمی‌بینم، فقط تو به اجبار راه می‌روی و من به دلخواه پرواز میکنم.

راستی اینجا هم مثل سرزمین عقل، رمز و رازی در خود نهفته است، مانند آنجا هیچکس رازها را کشف نکرده، بازمانده‌ها هم ماننده مرده‌ها دائم در تقلا هستند. گویا مولکول‌هایمان توان درک این نوع مسائل را ندارد، از دید دیگری هم بگویم، شاید رمز و رازی وجود نداشته باشد و ما در تخیل تا کنون زیسته‌ایم.
چه اصراری دارند بر کشف حقایق!

زمین سوت‌وکور است، اگر گوش‌هایم را بگیرم یا خودم را کَر کنم دیگر صدایی نمی‌شنوم، شاید این صدای سکوت صدای تخیلم باشد
گاهی چیزهایی در مغزم وزوز میکند، آسایش را میگیرد که برای آرامش تن را فدا کنم.

اشتباه میگویم چون سوادش را ندارم
بارها خواسته‌اند به من یاد بدهند ولی من نتوانستم یادش بگیرم؛
مسائلی که گفته‌اند را تقریبا به یاد دارم ولی چون معنایی نمی‌دهد به دست فراموشی میسپارم، به بیانی دیگر در واقع فقط باید حفظ‌شان کنم، در مقابل مسائلی که میگویم را به باد تمسخر میگیرند، وقتی ایراد از من نیست میتوان گفت که حتی ایراد از آن‌ها هم نیست.

گفته بودم که شاید سوادم برای توضیح قد ندهد، ولی درسی که پروازهایم به من آموخته این است: زمانی که در سرزمین تخیلم با شتاب سقوط کردم، به من فهماند که گاهی لازم است برگردم و در سرزمین عقل راه بروم.

اینجا سرزمین تخیل است: صدایی سبز، تصویری پُر نُت، نگاهی لبخند، احساساتی خنک، فضایی سکوت، اطرافی دارای نبض.

تخیل هیچ دو فردی یک جور نیست
تخیل هیچ دو فردی یک جور نیست

(چه کسی میتواند در سرزمین خیال به دنبال دلایل عقلی باشد؟) اگزویه دو مستر


عقلفضاخیالخود واقعیفلسفه
میخواند و می‌نویسد...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید