Sattar
Sattar
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

نور یا تاریکی؟


-این نورهایی که می‌تابند برای چه کسانی‌ست؟!

-واقعا اگر مرا بیهوش کنند هم چیزی از دست نداده‌ام.
-نور می‌تابد این را به چشم میبینم ، ولی دریغ از یک شی آشنا.
-سرتاسر وجودم را به یک بیگانه‌ای سپرده‌ام که در مقابل نور ، برای خودم غریبم.
-در جایی میانه ( اگر باشد ) می‌خواهم راه بروم و در مرز تاریکی و روشنایی و دوباره تاریکی و روشنایی قدم بزنم و با هر دو کنار بیایم.
-توانی برای رقصیدن در این سکانس پُر نور را ندارم.

میتوانم خودم را بلرزانم ، لرزشی که طبیعی‌ست و از اراده‌ی خودم خارج شده است.
شاید بتوان خود را گول زد ولی دیگران نمی‌توانند افرادی را که گول خورده‌اند ، فریب دهند ، چرا؟
چون نمیدانم...
چون اینگونه خودم را فریب میدهم.

نور فقط عامل روشن کننده نیست ، عامل کور کردن است ؛ درحالی که تو به آن زُل زده‌ای کورت میکند ، چون از زیبای‌اش نمی‌توانی دست بکشی ولی او به این اعتمادت توجهی نمیکند.

سیاهی مطلق ، شاید هم پس زمینه‌ای سفید به طور مداوم جلوی چشمت را بگیرد.
شاکی‌ام ، چون اگر در این سکانس مجبور به رقص شوم ، با نور قابل دیدنم.
پس‌زمینه‌ی من سیاه رنگ است.
کاشکی سفید بود و چشمایم را میزد در عوض حداقل می‌توانستم خودم باشم ولی در اینجا که سیاهی غالب است مجبورم نقش بازی کنم و از ترس اینکه کسی به رویم نوری بتابد ، باید خوب برقصم.

این نورهایی که می‌تابند برای من است.
نور توضیحی دیگر از «اعتماد» است یا به صورتی دیگر ، توصیفی از «عشق».

نورتاریکیفریباعتمادعشق
میخواند و می‌نویسد...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید