مرگ شور است. شورِ شور. انگار که یک واگن نمک توی دهانت خالی کرده اند. درد ولی شیرین است. خودش نه ها. آن خستگی بعدش و آن موفقیتش. تولد شیرین است، ولی هر چه از آن دور شوی بی مزه تر میشود. زندگی تلخ است. مشکلات تندند. آن اتفاقات کوچک خوب ملسند. اتفاقات بزرگ و خوشحال کننده شیرینند، ولی پایانشان تلخ است. مثل زهر مار. گریه خودش تلخ است، ولی آرامش بعدش شیرین و قشنگ است. دوست داشتن هم مثل شیرینی خوشمزه است، ولی پایانش مثل مرگ است. سفر شیرین است، بازگشتش شیرین تر. پنجشنبه ها شیرینند، جمعه ها تلخ تر از تلخ. شنبه هم شروعش شور است هم پایانش. خواب شیرین است، بیدار شدن تند. نوشتن هم خودش شیرین است، هم پایانش.