مریم·۱ سال پیشبرخاستن از نو در نیمۀ دوم عمر (قسمت بیست و پنجم)مریم هفتۀ سختی را پشت سر گذاشته بود. افکار وسواسیاش در فضای متشنج خانه بیشتر شدهبود و طبعا اعمال وسواسیاش هم بیشتر. اما چارهای نبود زند…
مریم·۱ سال پیشبرخاستن از نو در نیمۀ دوم عمر (قسمت 24) گفت همچنان این هفته نیز درگیر تریکوتیلومانیا شده و علتش باعث شده ببیند چرا نمیتواند اسیر این احساسها نباشد؟ و مهمتر اینکه همیشه میگفت…
مریم·۱ سال پیشبرخاستن از نو در نیمۀ دوم عمر (قسمت بیست و سوم)خبری از مریم نیست. معمولا وقتی حال دلش خوش نیست غیب میشود. میفهمم روبراه نیست که نه پیام داده نه آنلاین شده. پیام دادم و چند ساعتی صبر کر…
مریم·۱ سال پیشبرخاستن از نو در نیمه دوم عمر (قسمت بیست و دوم)این هفته هم خبری از احضار برای کار نبود. حالم کماکان بد است و اما زبان را شروع کردهام. آنلاین.همه چیز از خاطرم رفتهبود اما نکته مثبت ماجر…
مریم·۱ سال پیشبرخاستن از نو در نیمۀ دوم عمر (قسمت بیست و یکم)عجیب بود چرا بعد از مدتها دست به مژه و ابرو نزدن باز مدتی بود این روند منفی آغاز شده بود. تمام سعیم هر روز نکندن بود و شبها من بودم و مژهه…
مریم·۱ سال پیشبرخاستن از نو در نیمۀ دوم عمر (قسمت بیستم) بیشتر از قبل مریم را میدیدم. نکتۀ مثبتی بود. مریم قبلتر بهندرت از خانه خارج میشد اما حالا با تمام فشارهایی که هم بر جسم و هم مضاعف بر…
مریم·۱ سال پیشبرخاستن از نو (قسمت نوزدهم)مریم چند بار نه چندین بار این هفته با مادره دعوام شد. انگار دیگر تاب او و بابای و بچههاشون را ندارم. خلاصه که باید برای خودم کاری کنم. آخر…
مریم·۲ سال پیشبرخاستن از نو در نیمۀ دوم عمر (قسمت هجدهم)صبح جمعه با مریم قرار داشتم. در پارک. مثل همیشه بهموقع آمد. خوشحال و خوشرو. از آخرین بار کمی سرحالتر بود. و مژه هایش هم خدا را شکر در جای…
مریم·۲ سال پیشبرخاستن از نو در نیمۀ دوم عمر (قسمت هفدهم)ده روز عجیبی را پشت سر گذاشته بود. هفتۀ پیش شنبه یکشنبه تعطیل رسمی بود و پنجشنبه جمعه هم که اضافه کنیم چهار روز جهنمی برای مریم بود. از دوس…
مریم·۲ سال پیشبرخاستن از نو در نیمۀ دوم عمر (قسمت شانزدهم) با هیجانی توأم با اندوهی نیمه عریان برایم از تجربۀ جدیدش گفت:- دوستم باران در تهران ساکن است و از شرایط من تا حدودی آگاه. ناراحت شد شنید ک…