Mari anbarestani·۱ سال پیشته دیگمارلون وقتی که ته دیگی مامانشو میبینه#ته_دیگمارلون براندو عاشق ته دیگای مامانش بود، هرجا میرفت فقط می گفت ته دیگای مامانم، اصلا لب به ته د…
Mari anbarestani·۱ سال پیشداستان«وایتکس»وایتکسحواسم نبود دستم خورد به نوشابه، قلپ قلپ نوشابه سرریز شد روی فرش، نمیدونستم چیکار کنم، فرش نو بود، شاید دو ساعتم نبود که پهنش کرده بو…
Mari anbarestani·۲ سال پیش« روغن »عجب گلابی روغن کنار سینی، اونقدر نوری که بهش تابیده می شد برام خیره کننده بود، که فکر کردم خورشید که داره برام تنازی میکنه، اما بازم نمیتو…
Mari anbarestani·۴ سال پیشنمایشنامه کوتاه «مرد مکانیکی»«مرد مکانیکی»شخصیت ها:مرد مکانیکیزنصفدر(در انتهای صحنه در وردی است که به یک خانه آپارتمانی راه پیدا میکند.. راهرو پذیرایی و اتاق خواب با د…
Mari anbarestani·۴ سال پیشنمایشنامه کوتاه «شکوفه»رومینا نوجوانی، بر خاک رفته...شخصیت ها:متین دخت، پرویز(زیرزمینی خاک گرفته با یک در چوبی زوار در رفته که با چند پله به حیاط میرسد و یک پنجر…
Mari anbarestani·۴ سال پیشداستان کوتاه «ساحل امن»آیلان کودکی، بر آب رفته...دختر جوان در زیر نور گرم خورشید ایستاده بود و به دیگرانی که نمیدیدحرف ها و خواسته هایش را می گفت...دستش را به اطر…
Mari anbarestani·۴ سال پیشسمفونی مردگانصدای جیغ و فریاد سراسر کوچه و محله را فراگرفته بود...این صداها روح آدم را میخراشد...خانه ای که چند شب پیش عزدار پدر شد...و امروز تن رنجور…