ویرگول
ورودثبت نام
خنیاگر خیس..
خنیاگر خیس..
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

پاییز ?

بنام آنکه فصول را گرته ی مهر ریخت :)

ای برگان سوخته در آتش سرد، ای پیامبران پاییز بلند، از معشوق آسمان خبر آوردید؟!

دل آسمان باز رمیدست ز دل تنگی، و اشک هایی که به خاک سرد می بارند...

معشوق آسمان در روزی گرم در جوار تابستان در خیالاتش گذشت و رفت، و آسمان گویی هرسال اشک می ریزد، غم، باقی احساساتش را می شوید، دوباره قطره های امید را در رگ های وجودش احساس میکند و دوباره دلش گرم میشود، اما دریغا که معشوق هنوز باز نگشته است...

در تنهایی روز های پاییزی برایت گریستم، در غم روز های سرد زمستان، احساساتم را از سر هر شاخه ی این درخت خشک، پراندم، در روز های پر مهر بهاری امیدم چونان پرستویی، که از کوچ بازمیگشت، بر فراز دل، به پرواز درامد و در روز های گرم تابستان خیال فراموشی ات را داشتم... :)

اما هرسال پاییز خاطرات را باز می گرداند و گویی همراهی برای شب های تنهایی آسمان می خواهد تا هردو، با دعای غم آلود اشک چرخه ی ناتمام هجر معشوق را گذر کنند، یا هردو تمام میشویم، یا در نهایت معشوق را می یابیم :)


_____////////_____

پ ن: متنی که خواندید... ? دیروز بارون شدیدی گرفت و فقط دلم میخواست یه چیزی بنویسم تا کمی آرومم کنه :)

اگر ایرادی حس کردین توی متن خوشحال میشم بهم‌ بگین و اگر متن اون جوری نبود که باید میبود، ببخشید که وقتتون رو گرفتم و سعی میکنم متن های بعدی رو اصلاح کنم :)♡

پاییزهجرعشقباران
آوازه خوانی که در زیر باران خیس شد.. عاشقی که میخواند آوازه هایش را برای آنان که تفکر میکنند در آنها، دارای انبوهی از ذوق ادبی و دانشی اندک در ادبیات کلاسیک :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید