نمیدانم لحظه ای که لامپ اتاقت را خاموش میکنی و روی تخت دراز میکشی به چه فکر میکنی. گوشیت را چک میکنی یا عینکت را در میآوری. شاید هم بالشت را مرتب میکنی. نمیدانم چه حسی داری موقعی که بعد از یک روز پر فراز و نشیب وقتی کمرت تشک را لمس میکند احساس آرامش داری یا نه. شاید هم اینستاگرام را چک میکنی و به پیامهای بی پاسخ جواب میدهی. اما برای من لحظه ای که سرم را روی بالشت میگذارم انگار خستگیام میرود. از زمانی که گوشی دار شدیم، خیالپردازیهای قبل از خواب را بوسیدیم گذاشتیم کنار. اما این روزها که به xوyم در مختصات این جهان فکر میکنم و دنبال مسیر آیندهام، جای خالی خیالپردازیهای قبل از خواب را حس میکنم. زمانی که در تاریکی سفر میکردم. به هر جا که میخواستم.
راستی
اگر بگویم چشمهایت را ببند و به جهان رویاهایت برو، میتوانی بروی یا توام مثل من غرق فضای مجازی شده ای؟