ویرگول
ورودثبت نام
حوالــی ماه؛
حوالــی ماه؛پرسیدم از خودم ک چرا زنده ام هنوز ؟! ـ عشقت کشید یک تنه جور جواب را ؛
حوالــی ماه؛
حوالــی ماه؛
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

افکاری اسمانی؛

تا وقتی معنای تنهایی را درک نکنی حس تنهایی ان روی خود را نشان نمی‌دهد تا وقتی زندگی این مزه را بر زبانت نچشاند نمی‌فهمی..

آسمان افکارم بزرگ است آسمانی پر از ابر هایی به نام آرزو ....

لحظاتی که سکوت بر اتاقم سنگینی می‌کند مغزم گویی نقش اتوبان را دارد ذهنم پر میشود از احساس هایی ک نمیتوانم درکشان کنم پر است از افکاری که نمیدانم چه هستند ساعت ها به این مترو فکر میکنم اما چیزی جز پوچی نیافتم ..

ذهنم آنقدر شلوغی می‌کند که من خسته می‌شوم از بازگویی این حال مشوش در جوار دیگران ..


آسماندردشلوغیافکار
۴
۰
حوالــی ماه؛
حوالــی ماه؛
پرسیدم از خودم ک چرا زنده ام هنوز ؟! ـ عشقت کشید یک تنه جور جواب را ؛
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید