چشمانم را میبندم جز سیاهی چیزی به نظرم نمی آید گویا زندگی از دنده ی چپ بزرگ شده هر چقدر زره تنوع نگرش و افسار اندیشه را میکشم باز باب میل این مبارزه گر نیست گاهی آنقدر خسته میشوی که اگر بخواهند قلب تورا بشکافند آنقدر حرف ها ببیند که گر عجب راه دیگر نباشد همیشه برایم جالب بود ذهن دیگران را به چالش بکشم و بپرسم نظر شما راجب غصه چیست ؟...
به نظر من یعنی ی درد ک سال ها تو در وجودت حفظش میکنی ولی از شدت ناراحتی نمیگذاری کسی بفهمد اما اون اونقدر ذهنتو درگیر میکنه که قلب تسخیره ناامیدی میشود ...
