بیگانه.
بیگانه.
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

فراموشی..

فراموش کردن دست انسان ها نیست، دست آن تکه از مغز است که تو هرگز نمیدانی دقیقا کجاست... سطل زباله خاطرات قدیمی یا قهوه خانه ی افرادی که دوستت داشتند و تو اهمیتی نمیدادی..
فراموش کردنن دست انسان ها نیست، اما خیلی جاها له له میزنیم برای فراموش کردن، برای ذره ذره نمردن و رهایی از افکاری که هرچه نباید را به خاطر دارند...
تنها افراد خسته مشتاقند فراموش کنند...آنچه را که به یاد آوردنشان مرگ تدریجیست.

هرکس فراموش شد، بی اهمیت بود، پس شاید از یاد رفتن خصلت بی اهمیتگان باشد...(کلمه جدید ساختم:/)
خیلی از خاطراتی که قابش کرده ای و شب هارا با یادآوری اش زنده کردی، از یاد آنها رفته است، چون برای آنها تنها گذشته ای بود که گذشت، نه حتی لحظه ای لایق یادآوری...
شاید فراموش کردن برای تو به معنی رشد باشد ولی برای من طنین انداز غمیست که قلبم را می لرزاند..ترس از فراموش کردن...ترس از فراموش شدن...
اما فراموش کردن هم بخشی از این قرن هاست...مردم فراموش میکنند چطور عاشق شوند...چطور بخندند، حتی فراموش میکنند لبخند چه طعمی دارد..
رسم بی رحمانه ای است اما شکایت به که ببریم وقتی قاضی، زمانست؟

توهم، ماه را بیشتر از همه دوست داشتی و حالا هر شب ماه تورا یاد من میاورد
و من، میخواهم مزه ی مهرت را بر دلم فراموش کنم..
میخواهم فراموش کنم!
اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره ها پاک نمیشود...


#بیگانه_میم_الف

ماهپنجرهفراموشی
بگفت آشفته از مه دور بهتر..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید