1. آیا فرسودگی شغلی به راحتی قابل تشخیص است؟
2. چه کسانی در معرض فرسودگی شغلی قرار دارند؟
3. علائم فرسودگی شغلی چیست؟
4. نقش سازمان در این عارضه چیست؟
5. چه راههایی برای بهبود این عارضه وجود دارد؟
ابتدا باید گفت فرسودگی شغلی یک تجربهی فردی و در عین حال مربوط به زندگی شغلی فرد است. گاهی این حالت با افسردگی که مرتبط با ابعاد دیگری از زندگی فرد نیز هست یا ناسازگاری که صرفا برگرفته از ویژگیهای فردیست، اشتباه گرفته میشود.
قبل از پاسخ به سوال دوم لازم است بدانیم ۲ عامل ارتباط تنگاتنگی با پدیدهی فرسودگی شغلی دارند.
1. عوامل موقعیتی
2. ویژگیهای فردی
عوامل موقعیتی که بیشتر وابسته به سازمان است شامل: تعارض نقش، ابهام نقش و ازدیاد نقش است.
و از جمله مهمترین عوامل مرتبط با ویژگی فردی، ارزیابی و نگرش فرد نسبت به موقعیتهاست.
بنابراین فارغ از عوامل موقعیتی (عوامل بیرونی) کسانی که بیشتر دچار استرس میشوند (عوامل درونی) با احتمال بیشتری در طول زمان فرسودگی شغلی را تجربه میکنند.
علائم و نشانههای فرسودگی شغلی شامل:
1. بیتفاوتی نسبت به کار و مسئولیتها
2. احساس کسالت و سستی و عدم تمایل به ادامه کار
3. کاهش ظرفیتها و قابلیتهای کار
4. اختلال در کار طبیعی دستگاههای حیاتی بدن مانند جریان خون، تنفس، سیستم عصبی و ...
5. افزایش ساعات غیبت در کار
6. افزایش حوادث ناشی از کار
7. تشدید و ازدیاد اختلافها و برخوردها در محیط کار و زندگی
8. بروز عوارض عصبی و روانی و کاهش توانایی
9. انجام کارهای روزمره زندگی در خارج از محیط کار
10. اختلال در روابط اجتماعی و عدم توجه به وظایف اجتماعی
11. مشکلات بین فردی
برخی شرکتها در برخورد با نیروی کار رویکردی اتخاذ میکنند که مبنی بر تقاضاها و انتظارهای متعدد و مختلف است، لذا افراد هر چقدر هم توانمند، اگر قدرت نه گفتن نداشته باشند زیر بار مسئولیتهای پراکنده دچار تعارض شده و بیاعتمادی دوطرفه شکل میگیرد. ازدیاد نقش و ابهام آن نیز مصادیق روشنی دارد.
حال که ریشه را یافتیم به بررسی راهحلها بپردازیم:
الف) بهبود محیط فیزیکی و رفتار کار؛
صدا، نور، حرارت، رطوبت و رنگ. از جمله عواملیست که با حواس افراد سر و کار دارد و از این طریق میتواند با تغییرات خود، اثرات فیزیولوژیک یا روانی بر او، و در نتیجه بر عملکرد او بجا بگذارد.
ب) پویایی گروه و انسجام؛
اعضا گروهی که منسجم هستند احساس میکنند که بین خود روابط عاطفی و احترام متقابل دارند.
و اما انسجام گروه تحت تاثیر هشت عامل است:
1. همگنی؛ وقتی افراد احساس میکنند که رغبتها، ارزشها و باورهای سایر اعضای گروه با آنها یکسان است، بیشتر انگیزه پیدا میکنند که به آن بپیوندند.
2. توافق در مورد هدفها؛ اینجاست که نقش رهبری اهمیت پیدا میکند. اگر اعضای گروه نتوانند در مورد هدف مشترک به توافق برسند، احتمال خواهد داشت که گروه های فرعی تشکیل شود و تفرقه صورت بگیرد.
3. تعداد اعضا؛ گروهی که اعضا کمی دارد، نسبت به گروهی که اعضای زیادی دارد، معمولا منسجمتر است.
4. ارتباط؛ هر اندازه اعضای گروه بیشتر بین خود تعامل داشته باشند، گروه به همان اندازه بیشتر منسجم خواهد شد. البته که در مورد تعداد تعاملها محدودیت وجود دارد چرا که بسیاری از جلسات ( به خصوص در جلسات غیر رسمی)، اغلب به توقف بازدهی منجر میشود.
5. تهدید خارجی؛ اگر گروه از خارج تهدید شود، اعضا خود را جمع آوری میکند تا تلاشهای خود را برای رسیدن به هدف مشترک بسیج کنند.
6. رقابت میان گروهی؛ این عامل نیز مانند تهدید خارجی است. رقابت میان گروهی اعضا گروه را تحت فشار قرار میدهد تا تلاشهای خود را، برای بهبود نتایج تیم بسیج کنند. برعکس، رقابت درون گروهی به جای اینکه به انسجام گروه کمک کند، اعضا را به فردگرایی وا میدارد.
7. موفقیت گروه؛ اعضا گروه وقتی نتوانند به هدفهای خود برسند، معمولا سعی میکنند علت عدم موفقیت را به یکی از اعضای خود نسبت دهند.این اتهام، بر انسجام گروه اثر میگذارد و گروه را آسیب پذیر میسازد.
روح گروهی هر فرد را از روی تفسیرهای ستایش آمیز او درباره همکارانش میشناسند، نه از روی تفسیرهایی که از بازدهی خاص خود به عمل میآورد
8. درصد جابه جایی؛ وقتی افراد در درون گروه خود تنشها و موقعیتهای استرسزا را احساس میکنند به طور اجتناب ناپذیری واکنش نشان میدهند.برخی این تنشها و استرسها را انکار میکنند و در عین حال امیدوار میشوند که موقعیت را به حالت اول برگردانند. برخی دیگر ترجیح میدهند بازده را پایین بیاورند. برخی دیگر حتی ممکن است کار خود را رها کنند زیرا گروه دیگر نمیتواند نیازهای آنها را برآورده کند.
سخن پایانی:
انسجام گروهی اخلاق کار را تقویت میکند، عزت نفس را بالا میبرد و همزمان با آنها بازدهی را بهبود میبخشد. لذا در گروهی که همنوایی، تفکر تیمی و انسجام وجود داشته باشد میتوان گفت فرسودگی شغلی کارکنان رو به بهبود خواهد بود.
برگرفته از کتاب روانشناسی کار، انتشارات مبنای خرد