ماتیلدا
ماتیلدا
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

دیالوگ من با او

اینکه آدما عوض میشن چیز خوبیه؟

_منظورت از خوب چی هست ؟ولی نگران نباش تو هم عوض میشی.

خوب یعنی قابل تحمل باشه. میدونم ولی چه جوری قراره با این همه تغییر کنار هم بمونیم؟ اون وقت میتونیم هنوزم همو دوست داشته باشیم ؟

سکوت کرد فکر میکنه.... حس میکنم دنبال یه چیز فلسفی تا سرهم کنه و یه جوری دست به سرم کنه .

_ببین یه چیزایی هست که آدما رو کنار هم نگه میداره،خاطرات،احساسات مثل عذاب وجدان ، ترس از تنهایی وابستگی،یه سری حرفا، قول ها ،قوانین ،نیازها یا حتی آدما . یعنی بعد از اون همه عشق ها ،زمزمه ها ،شور وشوق ها اون همه رنگ همین چیزای سرد و تاریک واسه آدم میمونه؟

_تو که دورت پر از آدمه .چرا الان داری به اینا فکر میکنی؟ بزار وقتی 70 سالت شد تا صبح بشین به اینا فکر کن . هفتاد سال! تهش پنجاه خیرش ببینی

یه لبخند تلخ میزنه انگار نمیخواد ادامه بده. سیگارش از توی پاکت بر میداره گوشه لبش میزاره دنبالت کبریت میگرده از توی جیب سمت راست کت چرمش در میاره روشنش میکنه . یه پک میکشه، رو میکنه به من :

_زندگی همینه دیگه هر روزش پر از تولد و مرگه هر شروعی یه پایانی داره .انقدر این قصه برات تکراری میشه تا جدی جدی همه چیز تموم شه .

خسته ام.الان هیچ کسی رو دوست ندارم خانواده، کشور ،عشق، برام معنی ندارن. انگار موندم. گم شدم . دلیلی برای خوابیدن ندارم . بیدار هم که میشم تا شب بشه انگار دارم جون میدم .چیکار کنم به نظرت؟

خیلی به خودت سخت نگیر . به نظرم یه دلیلی برای خودت بساز که بزرگتر از ما باشه. نمیگم پیدا کن میگم بساز. یه کمی هم خوشگل زندگی کن. میدونم دنیات خاکستری ولی همه چیز هم انقدر خشک وتیره نیست.تو خودت خیلی محدود میکنی. محدود به پول به عرف به خانواده به من.

راستی تا حالا چیزی رو ساختی ؟

من.......




دیالوگزندگیخیالنویسندهمرگ
چند پتانسیلی/علاقه مند به علم،تکنولوژی و فیلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید