Sol
Sol
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

چرا اینجام

تقریباً همیشه از نوشتن می‌ترسیدم و قلم در دستم می‌لرزید. تقریباً همیشه نوشتم و پاک کردم؛ نوشتم و خط زدم. تقریباً همیشه صدای سرزنش‌گر اعظم ذهنم مانع دوستی من و کلمات می‌شد. تقریباً همیشه فرار کردم.

از کلمات فرار کردم. از جمله‌ها، از نوشتن، از ابراز‌ خودم. فرار کردم از خلق کردن.

نپرسید چه باعث می‌شد انقدر جان و توان دویدن داشته باشم، دلایل بسیارند. ولی برایتان می‌گویم چرا حالا تصمیم گرفته‌ام بمانم. بمانم و بنویسم و بگویم، شاید هم خوانده شوم.

چون به‌دنبال خودم می‌گردم. به‌دنبال معنا. امیدوارم که جایی میان کلمات آن‌را بیابم. جایی میان سطر‌ها، خودم را بیابم و او را بشناسم و درک کنم.

چون خسته‌ام از صدای سرزنش‌گر اعظم. چون نباید تاریکی جان بگیرد. چون وقتی می‌نویسیم، این ما هستیم که قوی‌تریم. چون نوشتن حق من است.

چون د‌یگر نمی‌خواهم فرار کنم.

فروردین ۱۴۰۰

خورشید

روزمرهنوشتنمعناکوتاه
نذار خاموشی جون بگیره.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید