امید بحرینی·۲ سال پیشاسارتهمه روستا از صبح به شهر رفته بودند تا صالح را پس از شش سال اسارت به روستایشان بیاورند،کسانیکه ماشین داشتند خود و خانواده اشان را با آن به ش…
امید بحرینی·۲ سال پیششال سرخوقتی آنروز تلفن کرد وگفت،حالم خیلی خوب شد،از باران،از صدای جیرجیرک های لای باران ،خوشحال بودم،از تونل شعر و داستان با صدای باران و جیرجیرک…
امید بحرینی·۲ سال پیششب کشتندست هایم را در جیبم چپانده ام،سردی خشک انتهای پاییز،برگ ریزان تنهاییم و آهنگ بی نهایت تکرار امروز،همچنان موسیقی،در این بی محابا پیاده روی،د…
امید بحرینی·۲ سال پیشپیرمرد در متروکاپشن قهوهای رنگ و رو رفته اش در دستش بود همراه با جمعیت که همدیگر را هُل میدادند وارد واگن شد.ماسک سیاهش که از فرط استفاده نخنما شده بو…
امید بحرینی·۲ سال پیشنیرنگنیرنگ بسیار استدر آرامش شب و غوغای افکارظالمانه در عمق نگاهتگرمایم خاکستر شددردهایی که پیوسته عریانی کودکی خردسال را به دامن هق هق فرو خورد…
امید بحرینی·۲ سال پیشفیلم هندیشب های شرجی،وقتی که داغی هوا و شرجی قاطی میشه،وقتی از اون شبا که میری بیرون خیس خیس میشی،چنان نوچ میشی که از زمین زمان بدت میاد،اما وقتی می…
امید بحرینی·۲ سال پیشچه بگویمچه بگویمدرکم سخت است و نشانم ناکجاآبادذره ای گوشه ای دنجحبابی فرو رفته در بادچه بگویموقتی هستم،وقتی نیستموقتی چشمانم نور بلیعدهوباشمعی خامو…
امید بحرینی·۲ سال پیشچشم عسلیوسطای شب،از بی خوابی به همه آنچه که در این روزها مسیر فکری اش را به همه چیز پیوند میزد،قلمه ای که جوش نمیخورد،هر بار اش این گونه می شد،بر ر…
امید بحرینی·۲ سال پیشتست عشقچند ماهی میشد به سوالات تستی هوش علاقمند شده بودم، این نوع سوالات به پایه کلاسیم نمیخورد.کلاس چهارم بودم.زمان جنگ بود و قحطی از هر نوع ،در…