چند ماهی میشد به سوالات تستی هوش علاقمند شده بودم، این نوع سوالات به پایه کلاسیم نمیخورد.کلاس چهارم بودم.زمان جنگ بود و قحطی از هر نوع ،در آن هنگام.البته صفا و صمیمیت مردم بی نهایت زیبا بود. چند ماه برای من یک عادت شده بود. پس از رسیدن از مدرسه ، کارهای مدرسه را زودتر انجام بدهم و به خانه حسن بروم،با حسن همکلاسی بودم، درسش خوب بود،درس من هم خوب بود.اشتیاق رفتن به خانه حسن ، برای دیدن او نبود، برای دیدن خواهرش بود،البته نه برای دیدن خواهرش،بلکه کتاب تست هوشش بود، برای کنکور آماده میشد، یکی از کتابهایش همین تست هوش بود، بد جور دیوانه ام کرده بود،اولاش خودش کتاب را می آورد. ولی دیگر رفته بودیم تو جلد پررویی ،
ادامه در کتاب....(در دست چاپ)