زهرا علیزاده·۳ سال پیش«هفت شهر عشق را عطار گشت» نگاهی به رمان «آفتاب در سایه» نوشتهی نرگس لالانیرمان «آفتاب در سایه» روایت دختری است به نام سایه؛ دختری هجدهساله که برای جلب رضایت برادرش به کاوش دربارهی خداوند و پیبردن به ذات الهی می…
زهرا علیزاده·۳ سال پیشبا کتاب بر کرونا پیروز میشویمیادداشتی دربارهی روزهای کرونا و عادت مطالعه✍? به قلم #زهرا_علیزاده ? ۲۹ شهریورماه ۱۴۰۰ا? روزنامهی #همدلیزمین داشت هر بیستوچهار ساعت یکب…
زهرا علیزاده·۳ سال پیش« سنگهای داغ »قلادهٔ سگ را باز کرد. سگ مثل گلولهٔ آتش به طرف مرد حمله کرد. بابک دیوانهوار فریاد میکشید: « بدو تندتر. تندتر. بگیرش! یالا تیکهپارهش کن!…
زهرا علیزاده·۳ سال پیش« پرنسسِ نیل »آرتمیس دختری بود دوازده ساله، که همیشه در ذهنش دنبال سرزمین جادویی میگشت و دلش میخواست قهرمان افسانهای در سرزمینی کنار رود نیل باشد. عصر…
زهرا علیزاده·۳ سال پیش« عشق سیاه »اواسط ماهِ اکتبر بود. ابرهای سیاه و پراکنده، پهنای آسمانِ شهرِ لندن را پوشانده بودند. دختر جوانِ بیستوسه سالهای با بارانیِ قرمز، چکمهها…
زهرا علیزاده·۳ سال پیش« جان دوباره »"داستان کوتاه در قالب نامه"صابر عزیزم، سلاماز به خواب رفتنت دو روز گذشته، اما برای من دو قرن است که نیستی. میدانم برمیگردی. در این دو روز…
زهرا علیزاده·۳ سال پیش«بهار»با صدای کوبیده شدن در حیاط مثلِ اسپند روی آتش از خواب پرید. زن با دیدن جای خالی دخترکَش دو دستی بر سر و صورتش کوبید و فریاد کشید: « بچّم..…
زهرا علیزاده·۳ سال پیش«دلنوشتهٔ دلی تنگ»"با کودک درون خود آشتی کنید"چند وقتیست کودک درونم، بیلالایی شبانه به خواب رفته است.چند وقتیست در کابوسهای شبانهام، زنی را میبینم، آشف…
زهرا علیزاده·۳ سال پیش«با سیزده "ت" از شهر "غرزنان" به دنیای واقعی برگردید.»معرفی کتابِ "سیزده" صبح تا شب، مستمر غر می زنیمما اصولاً بیشتر غر می زنیمطبق تحقیقات، حتی توی خوابیا به پهلو یا دمر غر میزنیمصبح بعد از پا…