ویرگول
ورودثبت نام
مریم رضایی
مریم رضایی
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

بچه که بودم...

بچه که بودم هر روز سه وقت موقع اذان دعا میکردم که من عاقل تر بشم، چون فکر میکردم مشکلات من حل میشه و غم من از بین میره...

و من هر روز واقعا عاقل تر شدم ...

ولی غم های من بزرگتر شد. الآن آرزو میکنم که به جای عاقل تر شدن ، شادتر بشم...

که من اگر شاد باشم انگار یک دنیا شاد است...


شادیعقلدعابچهغم
حرف های مغزم و دلم را ترجمه میکنم به امید رهایی و رسیدن روزهای خوب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید