ویرگول
ورودثبت نام
جادوگر خیال
جادوگر خیال
جادوگر خیال
جادوگر خیال
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

فراتر از گلوله ها

مرور قسمت چهارم:

هاجین و دی.او بالاخره موفق شدن از کمین قبلی فرار کنن، اما چیزی که پیدا کردن، مسیر نجات نبود—بلکه تکه‌ای از یه معما بود. فلش‌مموری‌ای که دی.او از دشمن دزدیده، اطلاعاتی در خودش داره که می‌تونه همه‌چیز رو تغییر بده. اما اون‌ها تنها نیستن. تعقیب شروع شده و دشمنانشون، حالا یه قدم از همیشه نزدیک‌ترن...

فراتر از گلوله‌ها – قسمت پنجم

کوچه‌ی تاریک – روبه‌روی دشمنی مرموز

هاجین نفسش را حبس کرد. این مرد کی بود؟ چرا اینقدر ترسناک به نظر می‌رسید؟

دی.او قدمی جلو گذاشت، چشمانش سرد و بی‌احساس شد. "تو کی هستی؟"

مرد لبخندی زد و گفت: "فکر نمی‌کردم کسی مثل دی.او این سوالو بپرسه."

هاجین متعجب به دی.او نگاه کرد. این مرد او را می‌شناخت؟!

دی.او انگشتانش را روی ماشه‌ی اسلحه‌اش فشرد. "از جلوی راهمون برو کنار."

مرد خندید. "وگرنه چی؟ بهم شلیک می‌کنی؟"

دی.او نگاهش را تیز کرد. "اگه مجبور بشم؟ آره."

مرد سری تکان داد. "همیشه همینه. ولی بدون که این بار، تو نمی‌تونی فرار کنی."

و درست در همان لحظه—

از بالای ساختمان، چند نفر دیگر پایین پریدند!

هاجین نفسش را در سینه حبس کرد. "اوه لعنتی، الان دقیقا توی فیلم‌های اکشن گیر افتادیم؟!"

دی.او چشم‌هایش را بست. باید تصمیم می‌گرفت.

"هاجین."

هاجین سریع به او نگاه کرد.

"وقتی گفتم، فقط بدو."

هاجین چشمانش گرد شد. "چی؟ ولی—"

"بدون سوال. فقط بدو."

مهاجمان به سمتشان هجوم آوردند. دی.او قبل از اینکه یکی از آن‌ها دستش را دراز کند، سریع حرکت کرد—

بووووم!

با یک شلیک دقیق، چراغ بزرگ کوچه را زد و همه‌جا در تاریکی فرو رفت!

"بدو!"

هاجین حتی فرصت فکر کردن نداشت. شروع به دویدن کرد!

دی.او هم پشت سرش آمد، اما قبل از رفتن، دو حرکت سریع انجام داد—

با یک لگد یکی از مهاجمان را روی زمین انداخت، و با یک مشت محکم دیگری را بیهوش کرد!

"بهتره سریع‌تر باشی، هاجین!"

هاجین نفس‌زنان پرسید: "کجا داریم میریم؟!"

"یه جای امن‌تر. حداقل جایی که اونا نتونن راحت ما رو پیدا کنن!"

اما مشکل اینجا بود—

دشمنانشان این بار خیلی جدی بودند.

فکر می‌کردن فرار کردن یعنی نجات... اما چیزی که در انتظارشونه، فقط شروع کابوسه. یه مخفی‌گاه پنهان، رازهایی که نباید فاش بشن، و دشمنی که حالا دقیقاً می‌دونه کجا دنبالشون بگرده...

قسمت شیشم خیلی زود منتشر میشه. آماده‌ای؟


بگو چه ایده ای داری برای قسمت ششم ؟

منتظر هستی یا نه ؟

نظرتو راجب به داستانم بگو

هیجان انگیزماجراجوییاکشنعاشقانهطنز
۱۴
۴
جادوگر خیال
جادوگر خیال
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید