ویرگول
ورودثبت نام
هیدن
هیدنجک سابق
هیدن
هیدن
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

مسافر

لباس جاده رو تن کردم
تموم قلبم رو جا میزارم و مثل همیشه ، به پشت‌سر خیره میشم و با اکراه و تعلل حرکت میکنم
دلم لرزون و انگشت هام سرد شدن
طولی نمیکشه تا جاده با سرعت از زیر پاهام عبور میکنه
بیرون رو نگاه میکنم ، جاده آشناترین چهره‌ایه که میشناسم
همه چیز خیلی سری رد میشه ، شهر ها دونه دونه رد میشن ، خیابون ها و آدم ها ، حتی بیابون های کنار جاده
غربت در میزنه ، صاف میاد میشینه تو سینم
چشم هام رو سفت فشار میدم تا مبادا بغضم بترکه ، چشم هام رو بستم و تصویر خداحافظی رو مرور میکنم
صدای خورد شدنم رو میشنوم
تصویر خداحافظی
خیره به پشت سر ، ذل زدم به خونه
مثل همیشه باید برم ، انگاری که سهم من از قلب بقیه ، یه مسافرِ دوست داشتنیه
باید برم و مقصد مثل همیشه نامعلومه
جاده مه‌آلوده و این گرگ و میش من رو به یادِ خیال میندازه ، دنیایی که توش سفر معنی نداشت و من ، سبز ترین درختِ باغ بودم ، ریشه هام گره خورده بودن به ریشه های درخت آلبالو
اما هیچ جنگلی جای من نبود
حق هم دارن ، درختِ پوسیده‌ من به دردِ جنگل نمیخوره ، هرچقدر هم که عمیق کاشته بشم ، باغبون متوجه تنه خشک و شاخه های بدون برگم میشه


ببخشید که این دفه عکاس خودم نیستم
ببخشید که این دفه عکاس خودم نیستم
جادهمسافرخداحافظیتنهایی
۳۵
۴۰
هیدن
هیدن
جک سابق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید