آنچه باعث تمایز رهبران بسیار موفق می شود همان چیزی است که آنها را به بزرگترین رهبران تاریخ تبدیل می کند. اما چه چیزی یک رهبر خوب را می سازد؟ خصوصیات کلی یک رهبر خوب چیست؟ آیا مثلا چند ویژگی برتر وجود دارد یا اینکه نسبت به هر شخص متفاوت است؟
رهبران فوق العاده آن هایی هستند که پیوسته در حال بهتر شدن هستند. اما رشد کردن و بهتر شدن، صرفا از جنبه مهارت های کسب و کاری دیده نمی شود. رهبران فوق العاده کسانی هستند که به عنوان یک انسان، سعی می کنند پیوسته رفتارهای بهتری از خود به نمایش بگذارند. به تجربه من، در درجه اول، کسانی می توانند بهتر شوند که این سه مولفه اکسیر تغییر را در خود داشته باشند:
اول از همه اینکه آنها باید شجاعت داشته باشند. برای بهتر شدن باید شهامت دریافت بازخورد را داشته باشند. شهامت نگاه به آینه، که آسان نیست. شهامت مواجهه با این که محور جهان نیستند، و ادراک آن ها از واقعیت، ممکن است با واقعیت دیگران تفاوت زیادی داشته باشد.
دوم این که باید فروتنی داشته باشند ، این بدان معناست که فروتنانه بپذیرید کامل نیستید. چون واقعاً کمک به بهتر شدن افرادی که فکر می کنند کامل هستند بسیار سخت است. آنها باید فروتنی داشته باشند تا اعتراف کنند که جای بهبود دارند. وقتی نگاه از بالا به پایین را کنار بگذاریم، می توانیم از کسانی بازخورد بگیریم که قبلا حتی حسابشان هم نمی کردیم.
و سپس نکته سوم ، شما باید نظم و انضباطی برای پیگیری و انجام کارهای سخت برای بهتر شدن داشته باشید. شجاعت ، فروتنی و نظم. بنابراین این نیز بخشی از پاسخ است.
این ها سه ویژگی پایه برای این است که تبدیل به رهبر فوق العاده ای بشوید. اما در دهکده جهانی امروز، رهبران هم باید خود را رهبرانی جهانی بدانند. رهبرانی که باید پاسخی به این سوال بدهند: فردا چه تفاوتی با دیروز دارد؟ مارشال گلداسمیت، برترین کوچ مدیران ارشد جهان، روی کتابی به نام رهبری جهانی کار کرده است. او و تیمش با 150 رهبر جوان و پتانسیل بالا مصاحبه کرده و پرسیده اند: "ویژگی های رهبر جهانی آینده چیست؟"
پنج عامل در این نظرسنجی برجسته شد. اولی داشتن تفکر جهانی است. در گذشته ، رهبری بسیار داخلی بود. اگر به تاریخ جهان نگاه کنید ، آنها خودرو نداشتند، رهبری بسیار محلی بود. سپس آن را کمی به منطقه و شاید یک شهر بسط دادند. سپس به یک محدوده ، یک ایالت ، یک کشور تبدیل شد و اکنون رهبری مقوله ای جهانی است.
ویژگی شماره دو این است که شما باید درک بین فرهنگی داشته باشید زیرا در گذشته ، تنوع افراد فقط به معنای برخورد با مردم متفاوت کشور شما بود. اکنون پیش روی شما مردم دنیا هستند. متحدان کاری، تامین کنندگان، مشتریان و ... از سراسر جهان در مقابل شما قرار دارند.
شماره سه چیزی به نام تسلط به فن آوری است. شما لازم نیست یک تکنسین باشید ، اما باید درک کنید که امروز فناوری بر کسب و کار شما تأثیر می گذارد و از آن بهره ببرید و یا در مقابل تاثیرات منفی آن آماده باشید. فضای کسب و کار امروز، بسیار رقابتی تر از گذشته است و به مدد فن آوری، این رقابت سریع تر و گسترده تر از همیشه گشته است. شما باید آن فن آوری را درک کنید. فناوری مقوله بزرگی است.
سپس ، شماره چهار ، ایجاد اتحاد و مشارکت است. در گذشته خیلی مهم نبود. به عنوان مثال شرکت IBM قدیمی تقریباً هیچ متحد و شریکی نداشت. امروزه تماما اتحاد و شراکت هستند ، بنابراین جهان از این لحاظ تغییر کرده است. بنابراین ساخت اتحادهای راهبردی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
و در نهایت همان طور که پیتر دراکر گفته: "رهبر گذشته می دانست چگونه امر کند. رهبر آینده می داند چگونه بپرسد." امروزه بیشتر مردم افرادی را مدیریت می کنند که Knowledge Worker نامیده می شوند. حال ، تعریف آن چیست؟ آنها بیشتر از آنچه رئیسشان در مورد آنچه انجام می دهند اطلاع دارند. بنابراین اگر شما برای من کار می کنید و یک نیروی خبره هستید، من نمی توانم به شما بگویم که چه کاری انجام دهید و چگونه آن را انجام دهید. چرا؟ چون شما بیشتر از من می دانید! باید بپرسم ، باید گوش بدهم ، باید یاد بگیرم.
کلام آخر این که رهبران تاثیرگذار جهان نگاه عمیق تری به عواملی که در این جا مطرح شد دارند، برای همین است که به جایگاه بالاتری نسبت به رهبران صرفا خوب، دست می یابند.
بهنام براتی
کوچ توسعه فردی و سازمانی