رایزن
رایزن
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

طرح و تفکیک مسائل با جزئیات بیشتر

قبل از شروع: این متن در ادامه این و این متنه که با هدف بیان مسأله زنان نوشته شده.
و اینکه من اول که وارد این مسأله شدم، درک دقیقی از مسیری که باید طی بشه نداشتم. این چند روز فرصت خوبی بود تا بیشتر فکر کنم و مسیر برام مشخّص شد. هنوز هم لازمه قبل از رسیدن به مسأله اصلی، یه سری مسائل دیگه کامل باز بشه. اما مسأله اصلی این بود که چرا امروز حکم قرآن مبنی بر قوامیت و برتری مرد بر زن صادق نیست.

پایگاه تخصصی قرآن آیه 34 نساء رو اینجوری تفسیر می‌کنه:

«اجتماع كوچك خانه نیاز به مدیر دارد و این مسئولیت باید به گردن زن یا مرد گذاشته شود و خداوند مردان را به حسب طاقتی كه بر اعمال دشوار دارند و به حسب توانائی های جسمی زیادتری كه در وجود آنها قرار داده است مسئولیت جهاد و قضاوت و امور معاش و سرپرستی خانواده، و به زنان بر حسب رقّت و لطافت و عاطفه ای كه دارند مسئولیت تربیت نسلها و كارهای ظریف را سپرده است.
البته ممكن است این سؤال پیش آید كه برخی زنان در توان بدنی و یا درآمد مالی یا نیروی تعقل بر مردان برتری دارند، در جواب این سؤال باید گفت كه قانون و برنامه باید عموم را مراعات كند نه افراد نادر را چرا كه نیروی تعقل و بدنی در اكثریت مردان قویتر و نیروی عواطف و احساسات در زنان بیشتر است.»

کلاً مفسران برای تفسیر این آیه و در مورد حکمت برتری مردان بر زنان درون خانواده (و کلاً حکومت) به دو مسأله اشاره می‌کنند: ابعاد بزرگتر جنس نر و البته تفاوت روحیه دو جنس.

این روحیه‌های متفاوت چیه؟ فکر میکنم چیزی که غالباً روش توافق دارند، اینه که زن لطیفه و مرد سخت.

مثلاً ویکی‌پدیا مادینگی یا زنانگی رو هم‌ارز صفاتی مانند «ملایمت، همدلی، فروتنی و حساسیت» اعلام می‌کنه و از طرف دیگه، مردانگی رو با صفاتی مانند «شجاعت، استقلال، قدرت، رهبری و همچنین ابراز وجود» همراه گرفته.

معتقدم این تقسیم‌بندی و زنانه نامیدن صفات دسته اول و مردانه نامیدن صفات دسته دوم اشتباهه.

چرا؟ یه بار دیگه صفات رو مرور کنیم. صفات دسته اول همگی حاکی از دوستی، مهر، لطف و رحمت هستند. به عبارت بهتر، همگی مصادیق «رحماء بینهم» یا روحیه شورایی هستند. صفات دسته دوم، اما، حاکی از دشمنی، قهر، غضب و شدت عمل‌اند. به عبارت بهتر، این صفات با روحیه جدلی و «اشداء علی الکفار» مرتبط‌اند.

دو روحیه رحمت و شدّت یا شورا و جدال یا مهر و قهر، هر دو از لوازم آزادی هستند. فرد انسانی برای اینکه حقیقتا آزاد باشه، نیاز به هر دو روحیه داره. فرد آزاد کسیه که به غیر خودش زور نمی‌گه و از غیر خودش زور نمی‌شنوه. فرد آزاد با دوست خودش (دوست من کسیه که قصد زورگویی نداره و آزادی من رو محترم می‌داره) شورا می‌کنه و مهر رحمت می‌ورزه و با دشمن خودش (دشمن من کسیه که قصد زورگویی داره و خواهان سلب آزادی منه) جدال می‌کنه و با قهر و شدّت برخورد می‌کنه. مومن باید از هر دو روحیه برخوردار باشه. یه مرد به همان اندازه که باید شدت عمل به خرج بده، باید مهر هم بورزه و یه زن هم نیاز داره علاوه بر مهرورزی، گاهی وقت‌ها از قهر خودش استفاده کنه. هیچ ضرورتی وجود نداره که مهر و رحمت با زن گره بخوره و قهر و شدّت با مرد.

اینجا باید بین حقیقت و واقعیت یه تمایز قائل بشیم. حقیقت هر چیزی صورتی از اون چیزه که درسته و برحقّ. دولت حقیقی دولتیه که حقیقتاً آزاده. اما یه چیز می‌تونه در واقعیت مطابق با حقیقت خودش نباشه. دولت‌های واقعی زیادی داریم که آزاد نیستند (چه خودشون و چه شهروندان‌شون).

در مورد روحیه شورا و جدال هم باید گفت که در حقیقت امر و به لحاظ مفهومی، چه مفهوم «روح» و چه مفهوم «زن» یا «مرد»، مرد و زن هر دو از روحیه‌های شورا و جدال یا رحمت و شدّت برخورداراند و قادراند هر زمان که اراده کنند از هر کدوم که دلشون خواست، استفاده کنند. در نتیجه:

به لحاظ فیزیولوژیک تفاوتی بین مغز زن و مرد نیست. یعنی اینجوری نیست که مغز دو جنس طوری تکامل یافته باشه که یکی در زمینه شورا و مهر بهتر عمل کنه، دیگری در زمینه جدال و قهر.

در واقعیت، اما، مسأله فرق می‌کنه. مسأله اینه که در واقعیت، روحیه مهر و شورا و رحمت با زنانگی عجین شده و روحیه قهر و جدال و شدّت با مردانگی. اینکه اینجوری شده، اگه از خود مفهوم روح یا مفهوم زن و مرد سرچشمه نگرفته باشه، طبیعتاً باید ریشه در یه ضرورت خارجی داشته باشه و تا زمانی که این ضرورت خارجی وجود داره، باید این تقسیم برقرار باشه و هر زمان که از بین بره، دو جنس آزاد خواهند شد که از هر دو روحیه بهره ببرند.

الان میتونم مسیر آینده رو روشن کنم. اول به یه سوال جواب میدم. سوال اینه که

چه ضرورتی از خارج روح باعث شده جنس ماده به مهر و شورا و رحمت روی بیاره و جنس نر به قهر و جدال و شدّت؟ (جواب این سوال، محتوای متن بعدی رو تشکیل میده که فردا منتشرش میکنم)

بعد از پرداختن به این سوال، در یه متن جدا و با بررسی تاریخ ادعا خواهم کرد که

در زمان محمّد، صحرای عربستان می‌طلبیده که مرد درگیر جنگ و جدال بشه و زن مراقبت کنه.

و بعد به این سوال جواب خواهم داد که

چرا قرآن مردان رو بر زنان برتری داده؟ یعنی چرا قرآن با وجود اینکه به درستی معتقده زن و مرد به لحاظ آفرینش برابراند، اما در نهایت در درون خانواده و حتی حکومت، حکم مرد رو بالاتر از حکم زن قرار میده؟

در آخرین متن هم ادعا می‌کنم که

امروز با از میان رفتن ضرورت خارجی، مرد و زن می‌توانند هر دو از هر دو روحیه بهره‌ور شوند و طبیعتاً هیچ جنسی بر دیگری برتری نداره.

پ.ن: در ادامه این متن هم مطالعه بشه
جهاد تبیین
در کار کلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید