نمیدونم در جریان ماجراهای من و جناب دستانداز هستید. اگه در جریان نیستید، به این و این یه نگاه بندازید.
جناب دستانداز یه مدته هر جا میشینن از گفتگو حرف میزنند و حتی آسیبشناسی هم میکنند. اما متأسفانه بعد از انتشار برای آزادی زن: علیه تبعیض در پوشش، تمام حرفهای خودشون رو فراموش و مجدداً باب تمسخر و توهین رو باز کردند. به این گفتگو نگاه کنید:
دستانداز:
«سلام و عرض ادب
خُب شما به درجه فقاهت هم که رسیدید. مبارک باشه ان شاءالله. همین جور پیش برید ان شاءالله تا آخر تابستان به پیامبری و تا آخر سال به خدایی خواهید رسید. یه بنده خدایی تعریف می کرد می گفت توی زندان یک سلول هستش مخصوص کسانی که خودشون رو امام زمان می دونند. یه سلول هم هستش مخصوص کسانی که خودشون رو خدا می دونند. سعی کنید حداقل توی همین فقاهت بمونید و دیگه جلوتر نرید.»
من:
«گفتگو کنید جناب دست انداز.
یادتونه گفتگو چی بود؟ توصیه میکنم اون مطالبتون رو یه بار دیگه بخونید»
دستانداز:
«بله چیزهایی'که دربارهی گفتگو گفتم رو خوب یادمه. اون بخش که دربارهی رذایل و فضایل اخلاقی بود رو خوندید؟ شما هم متکبّر هستید و هم متوهم. و این دو صفت نمایانگر این است که گفتگو با شما بیهوده است.»
من:
«دارید برچسب میزنید جناب دست انداز.
نمیتونید مطالبم رو نقد کنید، شخصیتم رو خرد میکنید؟
دست بردارید از این کارها»
دستانداز:
«برچسب میزنم؟!
شما در این یادداشت ادعای فقاهت نکردید؟ شما ادعای'تفسیر قرآن نکردید؟ شما ادعا نکردید که هیچ کس به اندازه شما هگل رو نمیفهمه؟ شما یک یادداشت در توجیه این که چرا سلام نمیکنم ننوشتید؟ شما نبودید که حضرت محمد ص را محمد خطاب میکردید؟ اینها اگر تکبر و توهم نیست چیست؟ نگذارید این صفتها شیطان برای شما تزیین کند جوری'که این رذایل را فضایل بنگرید.»
من:
«خب من دارم کار فقهی میکنم دیگه.
مگه این کار اسمش چیه؟ ما همه داریم کار فقهی میکنیم. ما داریم در آیات قرآن تفقه میکنیم. غیر از اینه؟
خب این هم یه تفسیره دیگه. پس چیه؟ شما اسمش رو چی میذاری؟
در مورد هگل هم بیشتر از این توضیح نمیدم.
اما خب که چی؟ اگه ادعا میکنم حتما یه چیزی دارم که ادعا میکنم.
تا الان چند تا آیه رو تفسیر کردم؟ در مورد چند تا آیه تفقه کردم؟
دست بردارید از این کارها.
به شبهات پاسخ بدید.»
دستانداز:
«همین شما دارید پاسخ میدید کافیه!»
این ادبیات آدمیه که پنج تا مطلب مینویسه درباره لزوم گفتگو.
مسأله اینه: من در متن پیشین در تفسیر سایر فقها از حد حجاب مد نظر قرآن، شکّ و شبهه ایجاد کردم. نشون دادم اون آیات رو میشه طور دیگه هم تفسیر کرد، تفسیری که با عقل سلیم انسان امروز در تضاد نباشه.
اما متأسفانه جناب دستانداز برخلاف حکم رهبرشون، ترجیح دادند از پاسخ به شبهات طفره برن و به تمسخر بپردازند.
اما چرا؟
چرا آدمی که تا قبل از این گفتگو از دهنش نمیافتاد، با یه انتقاد ساده رفتار گذشته خودشون رو در پیش میگیرند؟ اون هم انتقادی که به تفسیر یه سری فقیه جایزالخطا وارد شده، نه خود قرآن (ببینید کجا گیر کردیم).
برخورد جناب دستانداز با این دست مطالب انتقادی خیلی مهمه. چون ایشون از خواص ویرگول هستند و چشم خیلی از دوستان جوان و نوجوان به قلم ایشونه. ایشون الگوی ما هستند. وقتی ایشون اینجوری برخورد میکنند، چه انتظاری از سایر دوستان میشه داشت؟
چرا این کار رو میکنید جناب دستانداز؟ چرا جوانان رو منحرف میکنید؟ چون امروز،
بنا به حکم رهبری، هیچکس حقّ نداره از شکّ و شبهه فرار کنه.
بجای این کارها به دنبال جواب بگردید.
پ.ن 1: اما اگه کسی خودش رو اینقدر حقیر و کوچک میبینه که حاضر نمیشه برای رسیدن به جواب، شخصاً پی این شکّ و تردیدها رو بگیره، لطفا در کار من مانعتراشی نکنه.
مرا به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان.
پ.ن 2: اگه کسی میخواد آنفالو کنه، راحت باشه.