امین وحدتی·۷ ماه پیشروزنامهپدرم اشتراک اطلاعات و کیهان داشت. با اینکه خانه و محل کار پدر تا روزنامه فروشی پنج دقیقه راه بود اما نه من، نه پدر، هیچ وقت هرروز برای گرفت…
امین وحدتی·۱ سال پیشبریم بیرون از زیر این سایه هااین بار در میان اینهمه سختی زنده بمانم دیگر رویین تن میشوم. این جمله ای است که در آخرین سختی هایی که در زمان حال با آن روبرو میشویم به خودم…
امین وحدتی·۱ سال پیشروزنوشت 18 آگوست18 آگوست 23دشوارترین لحظه های مهاجرت لحظه هایی هستند که میدانی هیچ کاری و هیچ کمکی از دست هیچ کس ساخته نیست. این روزها در حال انجام دادن پا…
امین وحدتی·۲ سال پیشنامهنامه ها، از روزی که فهمیدم نامه چیست، برایم مهم بودهاند. اولین نامه ای که نوشتم برای یک نویسنده بود. فکر نمیکردم جواب بگیرم ولی جواب داد.…
امین وحدتی·۲ سال پیشموش ها و آدمموش ها و آدمنویسنده: جان اشتاین بکمترجم: سروش حبیبینشر ماهیچاپ بیست وپنجم 1400لنی و جورج دو کارگر دوره گرد هستند که باهم زندگی و سفر میکنند…
امین وحدتی·۲ سال پیشحسرتدر سرزمین منانسان ها با حسرتهایشان وداع می کننددریاها با کشتی هایشاندرختان با برگهای سبزشانآسمانها با پرندگانشانانسانها میمیرنددریاها میخشک…