آن پسر.·۲ سال پیشداستان کوتاه تاکسی بنفش 3/3من هنوز خیره بودم به اشکال روی سقف چند مثلث که هرکدوم هزاران ستاره در خود جای دادن و ستاره ها پراکنده چشمک میزنند...
آن پسر.·۲ سال پیشداستان کوتاه تاکسی بنفش 2/3سال ها پیش سیبی چیده شد، افسانه ها میگن ادم اون لحظه کل وقایع دنیا رو دید که در پی چیده شدن اون سیب اتفاق افتاد میلیون ها قتل، خونریزی، جنگ…
آن پسر.·۲ سال پیشتاکسی بفنش داستان کوتاه 1/3این شد که دفترچه یادداشت من پر شده از جملات، گاها امار بیهوده، فحاشی و حس نفرت به هر موجود زنده ای