Delix
Delix
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

حسرتهای یک کارمند

اگه یادتون باشه مطلب قبلیم درمورد آرزوهای یه کارمند بود که با استقبال شدید شما مواجه شد.گفتم حالا که اینطوره اول هفته ای در مورد آرزوهای خودم به عنوان یه کارمند بنویسم تا دورهم برای این آرزوهای بربادرفته اشک بریزیم (مریضم خودتونید بچه ها !)


حسرت شماره یک :بیدار شدن تو ساعت 11 به جای 8 صبح

جدا نشدن از گرمای مطبوع رختخواب توی زمستون -خوابیدن زیر باد کولر توی فصل تابستون -خواب صبحگاهی توهوای خواب آلود بهاری -خوابیدن توی صبح های پاییزی به منظور دهن کجی به بچه مدرسه ای ها



حسرت شماره دو :خوردن صبحونه دیر وقت ومفصل -مراجعه به قهوه خونه های معتمد شهر جهت صرف املت در ساعت 10 صبح -رفتن به کافه های صبونه برای صرف پنکیک واوتمیل واینجور خارجکی بازیا (برای اونایی که به یه قوری چاه 20 هزار تومنی 100 تومن پول میدن واز اینکه کلاهشونو بردارن لذت میبرن)

حسرت شماره سه :رفتن به مسافرت یاهرجای دیگه بدون مرخصی و گرفتن اجازه رییس (اصن دلم میخاد اختیار زندگیم دست خودم باشه)

اصلا رفتن به یه هفته سفر بدون دغدغه فکری (ماهی 2 روز بیشتر مرخصی نمیدن)

پرسه زدن تو پاساژا وخیابونا و ویترین گردی بی هدف (عصرا خیابونا وپاساژا شلوغه ونمیشه با دل درست خرید کرد.)

4-لذت بردن از آفتاب دلنشین پاییز وبهار (همیشه همه کارمندا در طول صبح زیر سقفن وهیچوقت نمی تونن ازنورآفتاب لذت ببرن ،واسه همین هممون کمبود ویتامین دی داریم )


5-برف بازی تو یه صبح برفی (زمستونا تا از سرکار برگردیم خورشید غروب کرده و ما فرصت برف بازی رو از دست دادیم) نگید جمعه ها برو برف بازی !چون انقدر در طول هفته از مغزم کار کشیدم که جمعه ها از لحاظ جسمی وروحی توی کمام !

6-لذت گشتن با لباس راحتی توی خونه در کل روز (پوشیدن مانتو مقنعه وشلوار جین از 8صب تا 4بعداظهر کارساده ای نیست وحتی پوست عزیزتونو پیر می کنه )

7-خوردن ناهار توی رستوران (اصن من دلم میخواد به جای بقچه بستن وخوردن ناهار هول هولکی تو لانچ تایم شرکت بشینم تو کبابی نون زیر کباب با گوجه بخورم )


8-خوردن ناهار توی ساعت مشخص (ینی مثلا ساعت 12 ناهار بخورم نه اینکه تاساعت 2 روده ام سوراخ شه ،زخم معده شدم اصننن)

9-رعایت رژیم غذایی (همه کارمندا بعد یه مدت تبدیل به یه کربوهیدرات خور (بیسکوییت خور)حرفه ای میشید.چون اگه مث من کارتون فکری باشه (بنده کارشناس محتواهستم)مغزتون همش گلوکز می سوزونه وازتون شیرینی میخاد)


10-ورزش صبحگاهی (اگرچه من ورزشکار نیستم اما ورزشو دوس دارم.البته همش اشتباه میزنم.امممااا این نیته که مهمه.من عصرا بعد کار حس باشگاه ندارم.بعد هم متابولیسم بدن صبحها بیشتره.اما کارمند جماعت انقدر پشت صندلی می شینن که باسنشون بعد یه مدت شکل صندلی میشه وازشدت خستگی حس ورزش ندارن.منم بدنم کم کم داره از فرم میفته.....


11-لذت دور موندن از تکنولوژی (خود من با وجود اینکه توتیم مارکتینگ کار می کنم اما بعضی وقتها از تکنولوژی خسته می شم ودوس دارم سیستمو آتیش بزنم وبه افق خیره شم،اما 6 روز هفته محکوم به نشستن پشت سیستمم!اصن دوس دارم برم وسط جنگل ساعتها به دور وبرم خیره شم وباگوسفندا وقت بگذرونم.خیلیم عالیه اصن! اینطوری چشامم واسه چندر غاز کور نمیشه !

خب دیگه تا اینجا کافیه !می ترسم بفهمید با کارمندی دارید زندگیتونو آتیش می زنید وبرید استعفا بدید. آخرشم تو این وضعیت کار پیدا نکنید وبه چخ بریددد!!راستی حسرتهاتونو برام بنویسید باهم توسرمون خاک بریزیم !تنهایی نمی چسبه !فعلا خدافظظظ!


کارمندزندگی کارمندیکارفرماسازمانکارشناس تولید محتوا
دلارام هستم.روح من به دنیای قصه ها ،انیمه ها وافسانه ها تعلق داره پیج اینستاگرام منو دنبال کن:delaram.hyd
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید