22سالمه ودوسه باری دوستی باجنس مخالف روتجربه کردم ولی هیچ وقت داخل این دوستی هاآرامش نداشتم!
آره قبول دارم که وقتی داری چت میکنی و وقتت رومیگذرونی یه حس خیلی خوبی داری.
ولی وقتی که تموم میشه دوباره حس حسرت وتنهایی به سراغت میاد!انگارکه این دوستی هابرطرف کردن تشنگی با آب شوره که نه تنهاسیرابت نمیکنه بلکه تشنه ترمیشی!
وقتی داخل این دوستی هابودم مدام یک حسی ازدرون به من تلنگرمیزد!بهم میگفت توکه قرارنیست باهاش ازدواج کنی پس چراوقتتوباهاش میگذرونی؟!
اون ندای درونی میگفت که چرااونوبه خودت وابسته میکنی وجلوی پیشرفتش رومیگیری؟
بهم میگفت که این دوستی هافقط آرامش وتمرکزت رومیگیره ونمیذاره توی زندگیت به هیچ جابرسی!
"تادیرنشده تمومش کن! تادیرنشده تمومش کن!"
ندای درون بهم میگفت که اون دخترقراره بعداهمسریک نفربشه واگه بااحساساتش بازی کنی نمیتونه زن خوبی برای شوهرآیندش باشه.
بهم میگفت که این محبت هایی که داری به این دخترمیکنی بعداًواسش بزرگترین آسیب میشه،چون وقتی ازدواج کردمدام شوهرش روباتومقایسه میکنه ومیگه اون محبت میکردولی این....
ندای درون بهم میگفت که به خاطرلذت کوتاه مدت آینده ی اون دختروخراب نکنم!
ندای درون بهم میگفت که قانون کارماقراره بدبلایی سردخترم درآینده بیاره!
ندای درون بهم میگفت که اگه به خاطرخدادوراین دوستی های بی فایده خط بکشم بعداخداوندبهم همسری رومیده که هزاران برابربهتره ازتصوراتی که تو ذهنم داشتم!
"هرکس تقوای الهی پیشه کند،
خداوند راه نجاتی برای او فراهم
می کند، و او را از جایی که گمان
ندارد روزی می دهد"
سوره طلاق آیات۲و۳