تلاش کردن برای زمانهایی هست که میتونیم کاری رو انجام بدیم. مثلاً از اوضاع اقتصادی یا عاطفیمون راضی نیستیم. تلاش میکنیم که بهبود پیدا کنه. برای بهبودش هم آموزش میبینیم از مشاور کمک میگیریم و هر کاری که بتونیم رو انجام بدیم؛ اما نتیجه رو به خداوند میسپاریم.
یکی از عزیزان پیام داده بود که من برای سلامتی فرزندم دعا کردم. هر کاری تونستم انجام دادم. طلا فروختم خرج درمانش کردم اما خوب نشد و مرد.
پس خدا نیست.
بابت این قضیه ناراحت هستیم و چون انسانیم نمیتونیم که بیتفاوت باشیم اما
دوم ما به عنوان مادر یا پدر مالک بچه نیستیم.
اون بچه خدا داره. در روز الست با خدا پیمان بسته. من به عنوان مادر یا پدر نمیدونم رسالت بچه م در زندگی چی بوده و هست. نمیدونم با خدا چه قرار و عهد و پیمانی بسته. فقط میتونم در مقام مادر یا پدر کارهایی که وظیفۀ من هست رو انجام بدم و حتماً هم باید بهترین خودم باشم. سایر اتفاقات دست ما نیست. شاید رسالت بچۀ اون خانم در این دنیا تموم شده و باید میرفته. هیچ کس غیر از خداوند نمیدونه.
بنابراین این موضوع که ما برای دیگران پاکسازی کنیم تا مشکلشون حل بشه، اگه بیمارند خوب بشن و... اگه حل نشه؛ هیچ ربطی به درست بودن کار ما نداره. ما فقط میتونیم وظیفۀ انسانی خودمون رو انجام بدیم. هر کاری که از دستمون برمیاد رو انجام بدیم و بعد نتیجه رو رها کنیم تا هر چه صلاح خداوند هست انجام بشه.
البته
در مورد مشکلات خودمون هم همین مسئله صدق میکنه. شاید ما به یاد بیاریم که هدفمون از اومدن به این دنیا چی هست و شاید به یاد نیاریم. در هر صورت باید تسلیم باشیم و نتیجه رو به خداوند بسپاریم.
بنابراین در مورد روش اول ما هر کاری که از دستمون بربیاد رو انجام میدیم تا به وظیفۀ انسانی خودمون عمل کرده باشیم؛ که این مورد هم باز تبصره داره.
در صورتی میتونیم برای دیگران کاری انجام بدیم که:
اول از ما خواسته باشن و دوم در حد توان ما باشه.
از نظر جسمی، مالی، وقت و زمان، فکری و روحی بتونیم انجام بدیم.
مثلاً اگه کارمند هستیم. نمیتونیم در ساعات کاری زنگ بزنیم و با کسی صحبت کنیم که مشکلش حل بشه. از نظر فکری حواسمون به کسی باشه که نتونیم کارمون رو درست انجام بدیم.
این موضوع در مورد خانهداری، بچهداری و ... هم صدق میکنه.
هر چیزی باید سرجای خودش باشه.
نظم خیلی مهم هست و کائنات یا جهان هستی به نظم خیلی اهمیت میده.
هر کاری که طبق قوانین جهان هستی انجام بشه مطمئن باشید که به نتیجۀ درست میرسه.
یکی از این قوانین علت و معلول هست که در دورۀ قوانین بازی به تفصیل توضیح داده شده.
هر چیزی در این جهان علتی داره و اون علت باعث معلول میشه. معلول میشه علت بعدی و همین چرخه ادامه داره.
در بسیاری از مواقع ما یادمون میره که علت کارها چی هست به همین دلیل شکایت میکنیم و از خدا طلبکار میشیم.
این موضوع خیلی مهم هست که ما فقط مسئول زندگی خودمون هستیم. نباید در کارهای دیگران دخالت کنیم. این موضوع که خواهرمه و پول نداره و گناه داره یعنی دخالت در کار خواهرمون. خواهر ما باید درسش رو پاس کنه. با تقلب نمیتونه به مرحلۀ بالاتر بره. جهان هستی مثل معلم مدرسه نیست که متوجۀ تقلب نشه و یا اگه شد اغماض کنه.
جهان هستی با هیچ کس شوخی نداره. با هیچ کس رو در بایستی نداره. چون جهان هستی آدم نیست. قوانین هست و طبق برنامه پیش میره.
تمام این موارد با نوع دوستی و انسان دوستی متفاوت هست. ما به دیگران خدمت میکنیم اما همونجوری که بارها تأکید کردیم فقط در حد توانمون کار میکنیم و نه بیش از توان. چون میشه دلسوزی و دخالت و عواقبش هم دامن ما رو میگیره و هم دامن اون شخصی که بهش ترحم کردیم.
نکتۀ مهم اینه که ما چون نمیدونیم که در پس پرده چه خبره. در نتیجه نمیتونیم درست قضاوت کنیم. قاضی خداوند هست و خودش هم میدونه که چه وقت و چه موقع، چه کاری رو با چه کسی در چه مکانی انجام بده.
این موضوع هم به مورد اول ارتباط داره و هم یک بحث جداگانه داره.
در بسیاری از موارد ما نمیتونیم کاری انجام بدیم. مثلاً رنگ چشم ما مشکی هست و نمیتونیم سبز کنیم. مشکلات جسمی مادرزاد داریم و نمیتونیم درمان کنیم. پدر یا مادر بیمار داریم و نمیتونیم تنهاشون بزاریم و همین موضوع محدودیتهایی رو برای ما به وجود اورده.
هزاران مثال دیگه هست که از دست ما کاری بر نمیاد.
در این مواقع باید تسلیم بود. نه به این معنا که کاری انجام ندیم چون نمیتونیم تغییر بدیم.
نه!
بلکه کارهایی رو با شرایطی که داریم انجام میدیم.
در مورد اول ما میتونیم کاری انجام بدیم که شرایط تغییر کنه. مثلاً موی ما مشکی هست میتونیم رنگ کنیم. قدمون کوتاه هست میتونیم ورزش کنیم و یا از داروهایی که در این مورد هست استفاده کنیم تا قدمون بلندتر بشه؛ اما در مورد دوم ما هیچ کاری نمیتونیم انجام بدیم؛ بنابراین با توجه به شرایطی که داریم کارهایی رو انجام میدیم که میتونیم.
مثال برای درک بهتر موضوع
معلم هستیم و باید هر روز صبح تا ظهر به مدرسه بریم و با حواس جمع و تمرکز کامل درس بدیم؛ اما بچۀ کوچیک داریم و نمیتونیم تنهاش بذاریم.
با توجه به شرایطی که داریم یا برای بچهمون پرستار میگیریم یا به مهد میفرستیم تا بتونیم با خیال آسوده به شغل معلمی برسیم.
وقتی که نمیتونیم کاری رو انجام بدیم باید خودمون رو با قوانین جهان هستی تطبیق بدیم. باید همسو با جریان رودخانه شنا کنیم تا بتونیم به هدفمون برسیم. اگه برعکس شنا کنیم قدرت آب بیشتر از ماست و ما نمیتونیم کاری انجام بدیم. در همۀ احوالات زندگی باید از قوانین جهان هستی پیروی کنیم.
در برخی موارد میتونیم کاری انجام بدیم اما چون زندگی ما نیست نباید انجام بدیم.
یعنی ظاهر قضیه مورد اول هست اما وقتی فکر میکنیم و به قوانین کائنات توجه میکنیم و به این موضوع دقت میکنیم که زندگی دیگران به ما ربطی نداره و ما مسئول اتفاقات زندگی خودمون هستیم، میشه مورد دوم.
یعنی چی؟
مثلاً من دوست داریم که دخترم بره دانشگاه. میتونم کارهایی رو هم انجام بدم که بره؛ اما دخترم نمیخواد که بره. دوست نداره. اهداف دیگهای داره. صراحتاً اعلام میکنه که من نمیخوام برم.
این موضوع با بیماری فرق داره. وقتی فرزندمون بیماره میخواد خوب بشه و ما تلاش میکنیم که خوب بشه؛ اما در این مورد اصلاً دوست نداره که به دانشگاه بره. مخالفه و دوست داره کار دیگهای انجام بده.
دعا میکنیم، اشک میریزیم، التماس میکنیم، به دیگران میگیم باهاش حرف بزنه، تهدید میکنیم، تشویق میکنیم و هر کاری که بلد باشیم انجام میدیم تا به خواستمون برسیم.
اتفاقی که میافته چیه؟
درس رو نیمه کاره رها میکنه. درس نمیخونه و مشروط میشه و...
بعد دوباره گریه میکنیم که خدایا چرا دستم نمک نداره. چرا هر چقدر محبت میکنم قدر نمیدونن. چرا هر چقدر تلاش میکنم فایده نداره و...
جواب سؤالمون کاملاً روشنه. چون در زندگی دیگران دخالت کردیم.
موضوع دیگه در مورد اتفاقات جامعه و کرۀ زمین هست.
یکسری اتفاقات رخ میده مثل جنگ و زلزله و قتل و کشتار و ...
پیشنهاد میکنیم که اخبار رو دنبال نکنید. اخبار باعث احساس ترس و ناامنی میشن و به شدت فرکانس ما رو پایین میارن.
نکته مهم اینکه ما نمیتونیم کاری انجام بدیم بنابراین دانستن این موضوع فایدهای برای ما نداره.
در مورد پاکسازی موارد منفی ما دادههای زیادی داریم که باید پاکسازی کنیم. هر زمان به نقطۀ صفر رسیدیم میتونیم مثل دکتر هیولن میتونیم اخبار ببینیم تا دادههای منفی که در سطح زیرین ناخودآگاه ما پنهان شدن فعال بشن و بالا بیان. فعلاً کار کردن روی خودمون و پاکسازی این حجم از دادههای منفی در اولویت هست. از اون گذشته ما در جامعه زندگی میکنیم و خواسته یا ناخواسته از اخبار مطلع میشیم.
همین موارد رو پاکسازی کنیم. خودمون عمدی به دنبال اخبار منفی چه داخل کشور و چه خارج از کشور نباشیم. اگه قرار هست که کاری انجام بدیم، باید بتونیم که به درستی انجام بدیم. وقتی ارتعاشمون پایین هست و آلودگیهای ذهنیمون زیاده، نمیتونیم به درستی کاری کنیم و نتیجۀ درست و اصولی بگیریم.
روی خودمون و باورهامون کار کنیم و به این باور برسیم که هر کسی رسالتی داره که طبق اون رسالتش باید پیش بره. برای اینکه بدونید رسالتتون چی هست پیشنهاد میکنم دورۀ کشف شهودی رسالت شخصی رو تهیه کنید.
هرکسی باید در نوع خودش انسان دوست باشه و به دیگران کمک کنه اما کمکش دخالت در زندگی دیگران نباشه؛ یعنی هر وقت دیگران از ما کمک خواستن، انجام بدیم. در مورد زندگی فرزندان هم که توضیح دادیم.
پاکسازی احساسات مخصوصاً زمانی که دوست داریم کاری برای کسی انجام بدیم اما یا نمیتونیم یا وظیفه نداریم و دخالت محسوب میشه رو همیشه و روزانه انجام بدیم.
در برخی موارد هم که نمیدونیم چه کاری انجام بدیم؛ میتونیم با پاکسازی و قدم بعدش یعنی شهود میتونیم تشخیص بدیم که کدوم مسیر برای رسیدن به هدف مناسب هست.