پرواز مرگ... سالنامه کلاس هشتم| نوشتار دوم؛ مبینا از پله های حیاط پایین رفت. سکوت دلهره آوری در دل شب ایجاد شده بود. نگاهش به حوض افتاد کسی کنار حوض..
هیپنوتیزم... سالنامه کلاس هشتم| نوشتار اول؛ هیپنوتیزم ایده ای بود که از رمان های فانتزی نوجوانان برداشتم.. آرمیتا که میتونه همکلاسی هاشو هیپنوتیزم کنه..
این یادداشت برای خودم است.. تا حال خوبم یادم بماند :) اغراق نکردم اگه بگم از اول تا آخخخر صحبتش نیشم تا بناگوش باز بود و هار هار با خاطره هاش میخندیدم..
سندرم احساس تحت نظر بودن و تلاش برای جلب نظر... گفته بودم در تخیلاتم همیشه کسی هست که مرا نگاه میکند؟ میتواند هرکسی باشد..
کارخانه شدن یا کارخانه ساز شدن؟ آدم شدن یا آدم ساز شدن؟ از زن بودن میگویم... یک پزشک.. یک مهندس.. یک معلم.. یا یک پزشک ساز.. مهندس ساز و یک معلم پرور...نمیدانم چه میشود که پایم به ویرگول باز میشود.. ویترین را میگردم…
تفاوت اسکیزوفرنی و خیال پردازی ناسازگار، تفاوت "توهم" و "تصور" است... بار ها با خودم فکر کرده ام... کسی نباید من را در خلوت خودم ببیند...