ویرگول
ورودثبت نام
پی.زد
پی.زد
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

شعر شب 16 خرداد

یک نفر می آید از راه و دچارت میکند

بی قرار بی قرار بی قرارت میکند

میزند بر خاک قلبت مثل باران می شود

دانه ای بی ارزشی؛باغ انارت میکند

گرچه میگفتند با یک گل نمی اید بهار

گاه با یک گل که بنشینی؛بهارت میکند

عشق وقتی نرم نرمک در دلت جا خوش کند

از کویر مرکزی؛دریا کنارت میکند

عشق مانند قطارت میکند بی اختیار

تا که می آیی بمانی‌‌,رهسپارت میکند

می سپارد حالتت را دست معشوقت که او

منجمد یا رود جاری یا بخارت میکند

گرمی چشمانش از سرما نجاتت میدهد

سردی رفتارش‌,عمری داغدارت میکند

[شعر از نجمه سیدی]

در بهمن ماه 1400 بود که برای اولین این شعر را در کتاب دستور زبانم خواندم..به دلم بسیار نشست..به دلتان بنشیند..





شعرشبانه
به قول پرویز شاپور:به نگاهم خوش امدی!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید