میخک سفید·۱۸ روز پیشدلنوشتهمن تمام لحظات را دوستت داشتم.حتی آن زمانهایی که چشمانم را از چشمانت میدزدیدم.من تمام لحظهها را دوستت داشتم؛حتی وقتی خودم را از نگاهت پنه…
میخک سفید·۲۱ روز پیشیکسالگی صفحه..یک سال گذشت…یک سال از وقتی که شروع کردم به نوشتن.نوشتنی که یاد گرفتنش را مدیون آدمهایی هستم که امروز دیگر کنارم نیستند، اما ردِ حضورشان هن…
میخک سفید·۲۲ روز پیشمن...گاهی آدم دلش میخواهد در زندگی یک دندهعقب محکم بگیرد تا بخورد به همان حرفی که نباید میزد. دلش میخواهد برگردد به جایی که سکوت، بهترین جوا…
میخک سفید·۱ ماه پیشماماناو میگفت مادرم زنی مهربان بود؛ عاری از هر نشانی از خشونت. به بچههای کوچه شیرینی و شکلات میداد و دلسوزی بزرگترین خصلتش بود.شاید بگویید ه…
میخک سفیددرنشر یاز؛·۱ ماه پیشرد پای زندگی... پرتوهای طلایی خورشید، نارنجی و بیرمق شده بودند و هوای سرد به جان زمین تزریق می شد .پیرمرد پالتوی قهوهای قدیمی اش را محکمتر دور خودش پی…
میخک سفید·۱ ماه پیشمرگ+ زندگیمرگ برای من شبیه راهی تاریک است، مثل همان فیلمهای ترسناکی که در کودکی میدیدیم. خیلیها میگویند باشکوه است، پایانی خاص؛ اما برای من بیشتر…
میخک سفید·۵ ماه پیشسرودی برای موج پارت 14مشت هایش را پر از خاک کرد ، با ریختن انها انگار زندگی طولانی خود را در این جزیره مرور میکرد ..اون پیرزنی که برای همه گل بانو بود، شد خار مغ…
میخک سفید·۵ ماه پیشسرودی برای موج قسمت 13دستانم لرزید ازش چی میدونی ؟کیفش را برداشت _هنوز هیچی ....فقط شک کرده بودم که تو شکم رو به یقین تبدیل کردی....در را که بست،دویدم سمت اتاق ه…
میخک سفید·۵ ماه پیشبخش دوم سرودی برای موج قسمت 12بخش دوم سرودی برای موجچهل روز از رفتن امی میگذشت، خانه خلوت تر شده بود ، وسایلش را جمع کرده بودیم، مادر صبح زود با طلوع افتاب بازار میرفت…
میخک سفید·۵ ماه پیشسرودی برای موج قسمت یازدهممرد به سختی چشمانش را تلوزیون گرفت و ما را نگاه کرد_چیزی میخواین ؟سالار دستش را روی پیشخوان شیشه ای گذاشت ،که رویش خاک گرفته بود_میخواستیم…