ویرگول
ورودثبت نام
امین
امیندنبال سیر کردن روحش تو کلمات کاملا بی روح..
امین
امین
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

نوشتن من رو تغییر داد.

تاحالا شده که بدونی به یک چیزی از ته دلت نیاز داری ولی نتونی اونو خودت برای خودت فراهم کنی؟

همونقدر کامل و بی نقص که بقیه این کارو انجام میدن.

حتما شده. میدونم حس خیلی بدیه من درکت میکنم.

انگار دیگه نمیتونی نفس بکشی هرچی بیشتر نفس میکشم بیشتر حالم بد میشه مثل یک مبارزه میمونه

مبارزه با روحت مبارزه با خشمت ، حالت ، حوصله ات ، احساساتت ، مبارزه با بغضت

بغضی به بلندی یک کوه. راستی اصلا مگه میشه یه بغض اینقدر بلند باشه؟ اصلا یعنی چی بلنده اینقدر؟

حس میکنم توی چهرم پنهان شده زیر لبخندم

پشت صحبت هام ، مثل سایه همش دنبالمه

دیگه کسی وجود نداره که خوشحالم کنه دوست های خیلی خوبی دارم خیلی هم دوسشون دارم و برای وجودشون خدا رو شاکرم اما اونها همیشه نیستند.

یهو تنها میشم ، یهو میریزم تو خودم و تنها چیزی که یادم میاد نوشتن است دقیقا همون چیزی که اول در موردش گفتم. نوشتن.

هوم ، هیچوقت نمیتونم یه متنی جالب خلق کنم مثل اینکه نمادی باشه برای خنکی روحم ، کسی که این متن رو میخونه کمی احساساتش درگیر بشه.

باورم نمیشه که نوشتن اینقدر قشنگه ، اینقدر تاثیر گذاره ، اینقدر خوب می‌تونه روحم رو سرزنده کنه.

اما من دقیقا مانند همون بچه ای هستم که تازه فهمیده وارد چه دنیایی شده و اولین کلمه ی خودش رو میگه « مامان یا بابا» ؟ یا شایدم یه چیز دیگرو بگه مثلا صندلی یا اصلا هیچی نگه و تا اخر عمر کلمات رو در خودش حبس کنه.

من کلمات رو در خودم حبس کردم و وقتی بیدار شدم فهمیدم که مخزنم خیلی وقته ترکیده.

شاید این چیزایی که مینویسم تو نگاه خیلی ها چرت و مسخره به نظر بیاد و همش دنبال این باشند که منو مسخره کنند ، اما اینا دیگه واسم عادی شده.

جملات به من یک هدیه ی دست نیافتنی میدند « تازگی روح» نه تنها روحم بلکه ذهنم ، قلبم و خیالم هم راحت تر میشوند.

« خیلی خوشحالم » امشبو با خیال راحت میخوابم. چون من هم دارم یاد میگیرم حرف بزنم

من هم دارم آروم آروم راه رفتن رو یاد میگیرم درست صدا زدن کلمات ، کلماتی بی اهمیت که هر روز توی فکرمون میپیچن و ما هیچ چیزی ازشون یادمون نمیاد

راستش من تمام افکارم رو یادم میره.

بخاطر همین میخوام بنویسم ، میخوام بخونم و خوانده شوم تا دیگر فکری در سرم نباشد

یک سکوت ملایم هماهنگ با وزش نسیم صبحگاهی وقتی خورشید بیرون میزنه و احساس می‌کنی که زندگی ات طراوت بخشیده.


نوشتنمنوپیادهدلنوشتهتغییر کردن
۱۱
۵
امین
امین
دنبال سیر کردن روحش تو کلمات کاملا بی روح..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید