مهرانه مهرنام
مهرانه مهرنام
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

فاش نمیشود تو را آنچه میان من و توست

صدایم میکنی

با دهان روحت

و من میشنوم

با گوش قلبم

نگاهم میکنی

از گوشه چشمت

و من میبینمت

از پشت پلکهایم

مرا میبویی

با مشام قلبت

و من میبویمت

با عطر حضورت

مرا میشنوی

با گوش قلبت

و من صدایت میکنم

با نوای ذهنم

مرا لمس میکنی

با دستان خیالت

و من میبوسمت

با لبهای رویایم

و اینگونه است که

نشود فاش کسی

انچه میان من و توست ...

و شاید حتی

فاش نمیشود تورا

آنچه میان من و توست

ادم است دیگر

دوست دارد خیال کند

صدای قلبش را

آن که باید بشنود

میشنود ...

مهرانه مهرنام


دلنوشتهشعر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید