بیا بگیرش
جونم و میخوای ؟
اگه می تونی بیا
اسلحه م آماده ست
اونقدری خون از دست دادم که با تک تک قطره هاش بتونم خواب شب و ازت بگیرم
زخمای روی تنم و میبینی ؟
می تونن کابوس هر شبت باشن
هنوزم جا هست
من آماده ام
شمشیرت و فرو کن توی قلبم و خونی که فوران می کنه رو تماشا کن
ببین , من زنده ام
هنوز زنده ام
تک تک اون گلبولای قرمزم حس درد و تجربه کردن
راجع بهم قضاوت می کنی ؟
میگی درد نکشیدی بدونی درد چیه ؟
میگی سختی نکشیدی بدونی سختی چیه ؟
میدونی چیه
من مجبور نیستم بهت جواب پس بدم
تک تک زخمای روی بدنم شاهدن
این بدن ناجی منه
زخمی شد تا نزاره تیزی شمشیرتون به اون قلبی که امید و به رگ هام تزریق میکنه آسیب بزنه
درد کشید و دم نزد چون نمیخواست اهالی قلبم صدای زجه ها و ناله هاش و بشنون و دلگیر بشن
شبا کابوس دید
تو خواب هاشم بار ها چاقو خورد
هر صبح که از خواب بیدار شد با اضطراب خودش و وارسی کرد که مبادا کابوس هاش حقیقی بوده باشن
هر دفعه که خسته شد ناله کرد
آروم ناله کرد
در سکوت ناله کرد
اما الان بیداره
دیگه سکوت نمیکنه
داره فریاد میزنه کل هستی داره صداش و می شنوه
داره سرود آزادی میخونه
داره دشمنا رو به مبارزه می طلبه
داره پرچم اسمش و بالا نگه میداره
داره چاقوش و تیز می کنه
خودش و برای زخم خوردن آماده می کنه
صدای گرگ ها از دره های مه گرفته به گوشش می رسه
اما اون ردایی از پوست گرگ به تن داره .......
~•°stargirl°•~