نفیسه یعقوبی
نفیسه یعقوبی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

از روزگار کارمندی، قسمت دوم: شجاعت

قرار بود تو محیط کارمون یک کار بزرگ انجام بدیم یک پروژه که با انجام دادنش باربزرگی از روی شهر برداشته می‎‌‎شد و کلی ارزش افزوده داشت، انرژی خوبی داشتیم. ابتدای کار با درخواست مدیر میانی پروژه قرار شد جلسات کوچینگ تیمی داشته باشیم جلسات هفته ای یک بار و حدود 45 دقیقه برگزار شد این چه قدر بر مبنای اصول کوچینگ تیمی بود موضوع دیگری است جلسات بی‌نقص نبود، برای خودم یک تجربه جدید بود وکلی ایده داشتم. یک فرصت جدید بود تا در محیط کار با هم گفتگو کنیم. حتی ازبعضی از همکاران مخصوصا خانمها بازخوردهای خوبی گرفتم و مشارکت خوبی داشتند، متاسفانه جلسات به علت تغییر شرایط کاری و تغییر مدیریت ادامه نیافت. چند وقت بعد یکی از مدیران (مدیرجدید) تلویحا به من گفت جلسات شما باعث شد بچه ها ادعاهای بزرگی بکنند و تو روی من بایستند حتی به انتصابات اعتراض کنند و نظراتشون را بگن.

اون روز با آقای مدیر ازشفافیت و صراحت و از آن مهمتر شجاعت گفتم که یکی از ویژگیهای یک رهبر شجاعت دریافت بازخوردها، شجاعت در ارائه نظرات، شجاعت در قبول کردن اشتباه و.. است.

یاد تعریف برنه براون از مفهوم شجاعت می افتم که شجاعت را مواجه شدن با ترسها و قبول بلکه استقبال از آسیب پذیریها تعریف کرده بود . اگر من به عنوان یک مدیر از بازخورد یا ارائه نظرات کارمندانم بیزارم باید از خودم بپرسم اشکال کار من کجاست؟

پی نوشت: برگزاری شرایط جلسات کوچینگ شرایط و بستر مناسب می خواهد و وقتی سازمان یا فردی بلوغ لازم را برای دریافت کوچینگ نداشته باشد اجرای کوچینگ فقط هدر دادن منابع است.

در سازمان شما در مقابل نظرات و ایده ها وانتقادات کارمندان چه نوع برخوردی میشه؟


کوچینگ سازمانیمدیریت سازمانیرفتار سازمانی
کوچ، کوهنورد، طببیعتگرد، عاشق سفر، مطالعه، ماجراجویی و پژوهش. یک آدم معناگرا و عمیق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید