جواد عرب صاحبی
جواد عرب صاحبی
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی

https://www.aparat.com/v/e02pr56

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی

یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

تو همایی و من خسته بیچاره گدای

پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی

بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم

ور جوابم ندهی می‌رسدت کبر و منی

مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی

تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی

مست بی خویشتن از خمر ظلوم است و جهول

مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی

تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ

باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی

من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن

غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی

خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند

سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی

غمگینشعرجواد عرب صاحبیتنهایی
طلبه سطح ۳ حوزه علمیه _ مربی حفظ تخصصی قرآن کریم _ پژوهشگر ادیان و مذاهب _ پژوهشگر غرب شناسی _ شیطان پرستی _پژوهشگر منطقه قفقاز_ مدرس دوره های عملیات روانی _ ترور آنلاین _ غرب شناسی استراتژیک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید