از منظر اجتماعی، اختلالات روانی به تأثیرات محیط اجتماعی و روابط بینفردی مرتبط هستند. عواملی همچون استرسهای محیطی، تنهایی و نداشتن حمایت اجتماعی میتوانند به بروز مشکلات روانی منجر شوند. تحقیقات نشان دادهاند که داشتن شبکههای اجتماعی قوی میتواند به کاهش اضطراب و افسردگی کمک کند. از سوی دیگر، برچسبهای اجتماعی منفی پیرامون بیماریهای روانی میتواند منجر به انزوا و کاهش حمایتهای اجتماعی شود.
دیدگاه بیولوژیکی به بررسی عوامل جسمی مانند ژنتیک، تغییرات شیمیایی و ساختار مغز میپردازد. اختلالات روانی مانند افسردگی و اختلال دو قطبی معمولاً با تغییرات شیمیایی در مغز مرتبط هستند. علاوه بر این، مشکلات خواب و اختلالات ساعت زیستی میتوانند نقش مهمی در بروز تغییرات خلقی و مشکلات روانی ایفا کنند. افرادی که از بیخوابی رنج میبرند، بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روانی قرار دارند.
دیدگاه روانشناختی بر این باور است که طرز تفکر، باورها و احساسات فرد میتواند تأثیر زیادی در بروز اختلالات روانی داشته باشد. برای مثال، اضطراب اجتماعی میتواند به دلیل تفکرات منفی و ترس از قضاوت دیگران ایجاد شود. درمانهایی مانند درمان شناختی-رفتاری (CBT) میتوانند برای تغییر این الگوهای منفی مؤثر باشند و به فرد کمک کنند تا مشکلات ارتباطی خود را برطرف کند.
برای درک جامع اختلالات روانی، نیاز به رویکردی چندوجهی داریم که تعاملات میان عوامل اجتماعی، بیولوژیکی و روانشناختی را در نظر بگیرد. این رویکرد میتواند به پیشگیری، درمان و بهبود وضعیت افراد مبتلا به اختلالات روانی کمک کند و به افزایش آگاهی در مورد سلامت روان کمک نماید.