ویرگول
ورودثبت نام
مهدی اقتدارپرور
مهدی اقتدارپرور
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

دیوانگی

خیلی فکر کردم ؛ من ادم دو دو تا چهارتا کن نیستم تو رابطه ؛ اینکه بیام حساب کنم من اونجا این محبت در حقش کردم الان دوباره بکنم پر رو میشه یا چی ؟ ادمسیاست مداری ام نیستم که بده بستون بلد باشم محبت کنم ابراز علاقه کنم صبر کنم طرفمم ابراز علاقه کنه بعد دوباره من ! خیلی فکر کردم چرا اینجوری ام ؟ چرانمیتونم مثل آدم غرور داشته باشم مثل ادم برم تو‌ رابطه طرف رو با محبت و علاقه خفه نکنم میدونی آخرش به چی رسیدم ؟ به اینکه من ادمی ام که به تهش رسیدمیعنی به سیاهی ؛ یعنی هیچکدوم از این چیزا برام مهم نیست ؛ برام مهم نیست مشاور ها چی میگن یا اصول رابطه چی میگه ؛ من ته تهشم ؛ سیاه سیاه ؛ بالاتر ازسیاهی ام هیچ رنگی نیست ! باید اولین ملاکم واسه انتخاب همین باشه ! باید طرفم رسیده باشه به تهش ! انقدر سختی و مشقت کشیده باشه که فکر و خیال حسابکتاب به سرش نزنه ؛ مثل خودم بی گدار به آب بزنه مثل خودم دیوونه باشه ؛ ببین درسته ته تهش سیاهه درسته از سیاه رنگ قشنگتر ام داریم اما یه وقتایی ام مشکیرنگ عشقه ! قشنگتره ؛ دیوونه وار تره ؛ آدم های دیوونه دنیای قشنگ تری دارن ؛ چیه هی میشینن حساب کتاب میکنن این عاقل آدم ها ! به قول لوریس چکناواریان : اما باید بگویم که هر کس باید دیوانه شود تا به جایی برسد، آدم نرمال به جایی نمی‌رسد. نباید از دیوانگی خودتان خجالت بکشید. خوش به حال آدم‌های دیوانه، آدمعاقل که از زندگی لذت نمی‌برد! آدم یا نباید بره طرف دریا یا اگر رفت باید بره وسطش ! اینکه لب ساحل بخوای راه بری هم آب دریا رو حس کنی هم لباست کثیفنشه کفشت شنی نشه آب تو کفشت نره نمیشه که ! آدم دیوانه از دریا نمیترسه ! از دریا نترسانم ...

#قسمت_اول

#لوریس_چکناواریان

دیوانهدیوانگیعاشقانهعاشق
| ɪɴꜰᴊ | ɪɴ ɢᴏᴅ ᴡᴇ ᴛʀᴜsᴛ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید