حامد جمشیدی دانا
حامد جمشیدی دانا
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

معنی استمرار: تکرار، تکرار، تکرار...

وشمه سرا- ماسال
وشمه سرا- ماسال

نگاه کن پسر پیرزن هر روز قبلِ اینکه هوا تاریک شه، گاو و گوساله شو کشون کشون می بره تو آغل، بعد غذایِ مرغ و خروسا رو میده، بعد چند بار میگه: "جا، جا، جا..." اونام مرتب و منظم میرن تو مرغدونی و هر کدوم تو طبقه خودشون سر جای همیشگیشون می خوابن! خدا می دونه چند ساله که روز و شبِ پیرزن و حیووناش اینجوری می گذره!"

اینها را پدرم در حالی که روبرویم در صندلی چوبی فرو رفته و پیرزن و روزمرگی هایش را زیر نظر گرفته می گوید. بعد چند بار سرش را ، به نشانهٔ تأسف، به چپ و راست تکان می دهد و زیر لب می گوید: "تکرار، تکرار، تکرار..." با حرکت سرم تأییدش می کنم و فکر و خیالم پرت ام می کند به زندگی شهری خودمان. سی ها سال است دچارِ تکراریم. انگار که یک فیلم ضبط شده را تا آخر عمرت هر روز ببینی. روزمرگی. تکرار. خمیازه های کشدار. روزمرگی پیرزنِ روستایی باید خیلی بهتر از تکرارِ کسل و خمود ما در شهر باشد.

حالا پیرِزن را می بینم که زیر درخت سیبِ وسطِ حیاط، به دوردست خیره شده، تاب می خورد در خیال هایش. بعد فکر خودم را اینطور اصلاح می کنم: "تکرار، تکرار است. شهری و روستایی هم سرش نمی شود. تکرار که به سراغت بیاید، پوک ات می کند. خالی می شوی. سرآخر باید در پایانِ روزِ تکراری ات یک گوشه چندک بزنی و به هیچ خیره شوی، حالا می خواهد آن گوشه کاناپهٔ راحتی باشد یا زیرِ درختِ سیب.

#روزمرگی

#تکرار

#داستان

#شهر

#روستا


داستانروزمرگیتکرارنویسندگیهنر
دانشجوی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه علامه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید