بچه های طراحی صحنه خسته و کوفته روی سن نشسته بودند و برای پروژه ی عملی شان تمرین می کردند.
همین طور که یئون سوک در انباری مشغول فاکتور برداری از وسایل بود بی اختیار صدای آنها را هم می شنید؛
یونا گفت : فقط یه هفته تا امتحانات مونده
سوزی غر زد: من می خواستم برم کنسرت بی تی اس ، چرا گذاشتنش الان؟
پارک یوری غرید: دیوونه شدی؟ می دونی چقدر کار سرمون ریخته
هانا گفت: من بایسم تهیونگه ، ولی مثل اینکه دیگه اجرا نمی کنه
یونا دوباره گفت: با این حال من بازم دلم می خواد برم
هانا به نشانه ی تایید سری تکان داد.
پارک یوری که حسابی عصبانی شده بود گفت: شما احمقا باید درستونو زودتر می خوندین ، نه که جمعش کنید برای یه هفته ی آخر
مین سو که تا ان موقع ساکت بود گفت: خودتم که داری با ما پروژه ت رو انجام میدی
پارک یوری کم نمی اورد: من فقط پروژه م مونده ، شما درس هم باید بخونید
جوجو که به همراه بونگ سون مشغول بریدن تخته ها بود داد زد: اه خفه شید و تم رو زودتر پیشنهاد بدید ، من ده مدل تخته بریدم باز شما نظرتونو عوض کردید
یئون سوک سرش را از انباری بیرون آورد و دید هفت دختر که همه از او بزرگتر بودند دور هم نشسته اند و درباره ی پروژه ی شان بحث می کنند. به نظر می رسید سال آخری باشند. نمونه ی کارهایشان روی سن بود و واقعا خوب به نظر می رسید. جلو رفت و گفت : ببخشید من توی انبار بودم و ناخواسته صداتونو شنیدم ، میتونم یه چیزی بگم؟
همه متحیر به او خیره شدند و با دهان باز منتظر ماندند تا ببینند چه می گوید.
- من پیشنهادی دارم که هم بتونید پروژه تونو انجام بدید ، هم برید کنسرت و هم اعضای بی تی اس رو از نزدیک ببینید
هانا ذوق زده گفت : چه پیشنهادی؟ ، پارک یوری که دختر خرخوانی بود سلقمه ای به پهلویش زد تا مثل بقیه خفه خون بگیرد
- شما طراحی صحنه ی کنسرت بی تی اس رو انجام بدید و بعد همون رو به عنوان پروژه تون ارائه کنید ، این طوری وقتی برای تمرین و گریم میان می تونید ببینید شون و بعد از کارتون هم کنسرت رو تماشا کنید.
دختر خرخوان گفت : اون وقت شما کی باشید؟
- کسی که براتون بلیط کنسرت رو میخره و کاری می کنه که روی سن باشید ، نه پایین سن ! بهش فکر کنید و باهام تماس بگیرید ، فقط متاسفانه تا آخر امروز وقت دارید
هانا بلافاصله گفت: فکر کردن نداره که ، من میام
دختر بیچاره سقلمه ی دوم را خورد . یئون سوک یک تکه کاغذ از جیبش دراورد و شماره اش را روی آن نوشت و به هانا داد . یوری گفت: تو حتی کارت ویزیت هم نداری ، چجوری بهت اعتماد کنیم؟
- به هر حال که شما چیزی رو از دست نمی دین یک میلیون و ششصد هزار وون هزینه ی بلیط هاست ، کسی که ضرر می کنه منم ، شما پروژه تون رو انجام میدید
بونگ سون که تا به آن لحظه ساکت بود گفت: تم برنامه چیه؟ کنسرت درباره ی چیه؟
یئون سوک توضیح جامعی درباره ی سریال و اهنگ تیتراژ داد و همگی به دقت گوش کردند. جوجو گفت: به نظر جالب میاد ، بهتر از ایده های احمقانه ی شماست. حتی میتونیم کنسرت هم ببینیم .
یوری گفت: ما باید بازم مشورت کنیم ، تا شب باهاتون تماس میگیریم.
وقتی سوک خداحافظی کرد و رفت جوجو زیر لب غرید : اخه کی بهت می گه جای هفت نفر دیگه حرف بزنی؟
و بونگ سون دستش را کشید تا دعوا شروع نشود. یکی دو ساعت بعد هانا با سوک تماس گرفت و توضیح داد که همه با طراحی صحنه ی کنسرت موافق اند و برای اینکار علاوه بر بلیط کنسرت به عنوان دستمزد امضای همه ی اعضا را هم می خواهند. حتی کیم یوری هم قرار بود روی صحنه کار کند. هانا این را درحالی گفت که فکر می کرد یوری ناچارا این مسئله را قبول کرده است؛ چون با اینکه یکی از بهترین های دانشکده در طراحی صحنه بود و به قدری پولدار بود که به سادگی گران ترین قطعات را تهیه می کرد ، آنقدر اخلاق گندی داشت که کس دیگری حاضر نمی شد با او هم گروهی باشد. اما هانا اشتباه می کرد یوری فکر دیگری در سر داشت...
قسمت بعدی:
قسمت قبلی: