چه دنیای عجیبی!
با این که الان اطرافم پر از سروصداست و همه چیز هم در حال حرکته، باز هم می تونم اون سکوت و سکون سنگینی که بر دنیا حکم فرماست رو حس کنم. و از شما هم میخواهم که همین کار رو کنید. یک لحظه کوتاه از روزمرگی های اطراف فاصله بگیرید و خودتون رو چند صد کیلومتر بالاتر تصور کنید. جایی که همه چیز ساکته و هیچ صدایی جز صدای تنفس خودتونو نمیشنوید. تصور کنید که در فضا معلق هستید و به آرامی دور شدن سیاره مادر را تماشا می کنید. جاییکه تمام دنیایمان در آن خلاصه میشود.
پس از چن دقیقه صدای ضربان قلب و چن دقیقه بعد از آن حتی ممکن است صدای جریان خونتان را نیز بشنوید! دیوانه کنندست نه؟! دانشمندان که میگویند اگر مدتی در مکانی با سکوت مطلق بمانید دچار توهم میشوید! حالا فکر کنید که همه جا تاریک است. مثل چند میلیون سال اول بعد از بیگ بنگ که نه هیچ نوری بود و نه هیچ صدایی! فقط یک فضای بی نهایت بزرگ بود با موادی عجیب و غریب و دائما در حال تغییر...
میدانید اروپا کجاست؟ منظورم فرنگ نیست! شاید بدانید که اروپا یکی از قمرهای سیاره مشتری است. سرزمینی یخی که تا ده ها کیلومتر سطح اون رو یخ پوشونده و زیر اون همه یخ یه عالمه آبه. و تا اون جاییکه میدونیم هرجا که رو زمین آب بوده، زندگی هم بوده. شاید اونجا هم همینطور باشه! شاید همین الان اونجا موجوداتی پرسلولی با قابلیت درک و پردازش اطلاعات زیر اون همه یخ، در حال کنجکاوی درباره دنیای اطرافشان هستند و خیال می کنند که کل کیهان محدود به همان چند کیلومتر آبی است که در آن زندگی می کنند! و شاید هیچگاه هم از جهان بیرون باخبر نشوند و همان جا، زیر آب بمانند تا روزی برسد که کره کوچکشان نابود شود و آن ها هم منقرض شوند. انگار که هیچگاه وجود نداشته اند. شاید الان هم وجود ندارند و صرفا در ذهن من به دنیا آمده و دقایقی بعد هم منقرض شدند!
خب برگردیم به این اتوبوس پرسروصدا و درحال حرکت! واقعا دنیای عجیبیه نه؟!
راستی ظهر دیروز خورشیدگرفتگی بود. شاید ماجرای اون رو هم بعدا تعریف کنم. این عکسیه که بزور تونستم از پشت یه تلسکوپ بگیرم!