با اینکه خیلی از نوشته های محشر دنیا ماهیت غمگین و ناراحت کننده دارند ،نه به خاطر اینکه نویسندا الکی بخواد افراد رو ناراحت کنه بلکه بخاطر اینکه ماهیت زندگی غمگینه ،با این شرایط من معتقدم نوشتن داستان های طنز .طنزی که واقعا تو رو بخندونه خیلی کار سخت تری هست .
نویسنده های ویرگول تاحالا تلاش کردید طنز بنویسید ؟برای طنز نوشتن باید نگاهت رو به داستان عوض کنی .بله باید نگاه تو عوض بشه تا باعث خنده بشی .اگه برای مثال امروز صبح از خواب بیدار شدی و فهمیدی چقدر زندگی خسته کننده و بی روحه ،برای طنز نوشتن باید جوری بهش نگاه کنی مثلا روحت هم از زندگی خسته شده و تو رو تنها گذاشته .توی یه نامه گفته "ببین داداش من دیگه حال ادامه دادن ندارم تو ببین خودت میخوای چیکاریش کنی یه کاریش بکن من میرم "
من قطعا نمیتونم طنز بنویسم .این کار سخت از من برنمیاد و همونطور که توی پاراگراف قبلی دیدید حتی مثالی که زدم هم خنده دار نیست .من وقتی مینویسم به عمق وجود فرو میرم و با اینکه روی خندانی دارم و همیشه همه معتقدن که چقدر بامزه هستی ،درون سیاهی دارم .اگه اتوبوس تفریحی برای شناخت مائده وجود داشته باشه خیلی ها توان رسیدن به اخرین مقصد رو ندارند .شاید خودم هم نمیتونم به اون پایینه پایین برسم .اون پایین خبری نیست .چیز خاصی هم نیست فقط سمت از من اونجاست که برای خودمم ترسناکه .مگه همه این سمت ترسناک رو ندارند ؟
به هرحال من وقتی می نویسم به معنی واقعی به طبقه های پایین تر میرم تا کمک بگیرم .و اون پایین نگاه طنزی وجود نداره .چند باری تلاش کردم برای طنز نوشتن اما انگار چون با عمق وجودم نمی نویسم .انگار جون کاملا توی سطح میمنونم چیزی نمیشه که دلخواه من باشه .البته که هنوز در تلاشم .هنوز گاهی تلاش میکنم ببینم از پس طنز نوشتن برمیام یا نه ،چون ادم همیشه دوست داره چیزی باشه که نیست .چیزی رو داشته باشه که نداره. شما چطور ؟شما میتونید طنز بنویسید ؟