دیروز بچه های مهری رو اورده بودم پارک ،حالام انقدر خوب بود که داشتم برا بقیه نسخه میپیچیدم ،نسخه موفقیت ،رهایی از فکر ها ،مسیر های رسید به عشق اما امروز ..
دیروز میخواستم بیام اینجا و بنویسم بعضی از افکار چقدر بی خود هستند و الکی ذهن ما رو برای خودشون میکنند.
امروز دیر بیدار شدم سرم درد میکرد خوابم می اومد ،امروز صدام سر کلاس قطع و وصل میشد ،امروز برای بار دیگه حقیقت ها رو برای خودم بازگو کردم که شاید بازندم یه بازنده خیلی بد .امروز درگیر افکاری شدم که دیروز میتونستم چجوری نباید در دامشون بیافتم .
دیگه نمیدونم ..