بار ها اینجا نوشتم که چقدر گاهی اوقات نوشتن سخت میشه .حتی در مورد فرد مثل من که مینویسه تا ذهنش رو اروم کنه هم گاهی اوقات نوشتن سخته .شاید بگید اگه ذهنت اونقدر شلوغ میشه که می نویسی چرا باید برات سخت باشه ؟خب باید بگم سخت میشه چون نمیدونم باید درمورد چی بنویسم .کدوم یکی از رشته ها رو بگیرم و پیش برم تا بتونم گره رو باز کنم .شما هم اینجوری میشید ؟
اینجوری که میدونید مشکل هست ،میدونید مشکل چیه اما نمیدونید چجوری باید حلش کنید .یکی از روش ها اینه که فقط یه کاری انجام بدید .فقط انجام دادن هر کاری شما رو به حرکت در میاره و حرکت کردن یه چرخ باعث حرکت کردن بقیه مهره ها میشه .اما اگه زندگی ما چرخ های بهم متصل نباشه و طناب های در هم گیر کرده باشه چی؟اون موقع یک حرکت بیجا باعث نمیشه طناب ها بیشتر گره بخورند ؟
