Mahbluesooدرایکازیا·۶ ماه پیشکولینچیکفِ ما[به تماشاگران] دلم نمیخواد بترسونمتون، ولی هرچی باشه شماها هم الان داخل کولیِنچیکُف نشستین. خدا به داد همهمون برسه.
Mahbluesooدردریوک·۷ ماه پیشمسافرِ پروانگیدیشب مسافری بودم چونان که همیشه؛ خروشان رودی بود، سرخ، راهم. شتاب جوی فزونِ ارادهی من مرا به آنکجا میکشانید که خود میپنداشت، باید! امّا…
Mahbluesooدرایکازیا·۷ ماه پیشروز به خیر، اوژن!برانژه: (رو به آینه بر می گرداند) انسان زشت نیست، انسان زشت نیست!من مینویسم تا جوابی به خود داده باشم.یونسکو چنین گفت. میگفت که نویسنده ب…
Mahbluesooدردریوک·۷ ماه پیشنیلوفرِ لبخندگندابی را دیدم به قامتِ یک انسان؛ایستاده بر دو پا، لجنی متحرک، متکلم، متوحش، متوهم؛زیستگاه و آوردگاهِ دیوان و ددانی بینهایت انسانی.دیدم ک…
Mahbluesooدرایکازیا·۷ ماه پیشآاآی با کلاه، آی بی کلاه شروع همه چیز است. شروع خواندن و شروع نوشتن.آدم و انسان با الف شروع میشوند و ادبیات هم با الف آغاز میشود و آغاز خود…
Mahbluesooدردریوک·۷ ماه پیشاز وحشت و تمناهرگز در گریز از نگاهها، در تمنای دیده شدن سوختهای؟ چنان که باد بر پیکرهی این شتاب، شعلهورتر کُنَدَت؟