سید مهدار بنی هاشمی
سید مهدار بنی هاشمی
خواندن ۴ دقیقه·۳ ماه پیش

انجمن حمایت از توله سگ های پدرسگ آپارتمان نشین

ساعت 5:25 بامداد روز 31 شهریور سال 1403 است و من بعد از خواندن نماز صبح ساعت 3:50 دقیقه دچار سگ زدگی شدم. یعنی چه؟ یعنی یک سگی در خانه ی نمی دانم کی در کوچه مان شروع کرد به واق واق با این ریتم. واق .. واق واق .. واق واق واق الان که را دارم می نویسم یاد این شور میفتم که میگوید حالا وای وای .. وای وای وای ... خلاصه هی خودمان را زدیم به تغافل ولی مگر ول می کرد؟ معلوم نیست بد خوراک شده بود. گربه ای سر کارش گذاشته بود سر دیت یا همان قرار عاشقانه باهاش نیامده بود؟ بالاخره یک مرگیش بود و مدام پارس میکرد.

حالا چرا پارس؟ چرا انگلیس نمی کرد؟ چرا صعودی نمیکرد؟ دست های پشت پرده برای ضربه زدن به کیان پارسی ما شاید این اسم را روی واق واق سگ گذاشته اند؟ هان؟ خلاصه سرتان را درد نیاورم من هم که جدیدا آدم پیگیری شده ام و سریع زنگ میزنم شکایت میکنم. زنگ زدم 110، حالا اولین بار بود و با کلی ترس و لرز این کار را کردم، ان شکایات دیگر مربوط به خرابی اسانسور و زنگ زدن به شماره ۱۳۷ مربوط به شهرداری مشهد بوده.. البته این شعر که می گوید زنگ زدم آمبولانس. اینم از شانس ماست یادم نبود وگرنه زنگ میزدم آمبولانس. خلاصه یکی سریع برداشت و من سریع گفتم داستان این است. گفت الان میگویم گشت بیاد سری بزند. ها جون عمه ش. گفت پایین میمانی که شکایت کنی؟ گفته م به سیبیل پدرم خندیده ام. بعد این همسایه ما را بشناسد و ما دیگر امنیت نداشته باشیم در کوچه.

آخر این ها با سگ همنشینند. بالاخره کمال همنشین شاید درشان اثر کند و خین ما را بریزید. ها والا .. موافق نیستید؟ همین چند صباحی پیش کلیپی دیدم که نگهبان پارکی در مشهد به صاحب سگی چیزی گفت. و آن یارو هم که گولاخی بود برای خودش تا جایی که نگهبان بی نوا میخورد گرفت زدش. یعنی صدای من هم از پشت گوشی در آمده بود میگفتم : نزنش لامصب ... نزنش .. بابا بسه دیگه. 4 تا زدی بسه. ولی طرف را داشت می کشت عملا. حالا من بایستم و شکایت تنظیم کنم؟

خلاصه هی دعا کردم پلیس زود بیاید و بشنود که سر کارش نگذاشته ام. عذاب وجدان گرفته بودم. اینجور آدم با وجدانی هستم. خلاصه انقدر نیامد که نیامد دیگر. حالا هم که خورشید طلوع کرده آقا سگه هم گرفته خوابیده. من با این موجود مشکلی ندارم اصلا. حقوق شهروندیش را هم زیر پا نمیگذارم. ولی ایشان هم به خواب ما احترام بگذارند. صاحبان محترمشان جلوی سر و صدای بچه شان را بگیرند که واق واق نکنند انقدر. حالا میدانم الان چند نفر از انجمن حمایت از سگ های پدر سگ آپارتمان نشین می آیند و به من بدخواب شده ی بیچاره شکایت میکنند که این حرف ها چه بود زدی. چرا به سگ ها توهین کردی و گفتی پدرسگ. خب سگ پدرش خر یا انسان نیست که. حتی ما داریم کاری میکنیم که سگ ها بمانند و انسان ها بروند توی مزرعه ها و باغ ها ساکن بشوند. چه اشکال دارد مگر؟

راست هم میگویند. در این حد انعطاف دارم و کوتاه می آیم سر مسائل مختلف.

پی نوشت 1: حالا سگه خوابیده و با خودم می گویم خدا نکند آقا پلیسه که همیشه بیداره و 4 ساعت بعد از وقوع جرم میرسد بیاید و ببیند آقا سگه خوابه و خبری نیست و در دل فحشی به من بدهد و برای تماس من بنویسد : مثل همیشه مزاحمت ...

پی نوشت 2: عید شما مبارک باشه. کلا روزهای عید اتفاقات جالبی برایم می افتد. سال پیش روز مرد که سنگ کلیه ام واترقید و ما را راهی بیمارستان کرد و برف هم که می آمد و اسنپ هم که پیدا نمیشد.حالا امروز هم که اینطوری. البته خدای من ، من نا راضی نیستم . حتما حکمتی داشته. خدایا شکرت که امروز بین الطلوعین به این بهانه بیدار ماندیم.

پی نوشت 3: حالا با چین روابطمان بهتر بشود. این چینی ها پایشان به ایران برسد. این ها از آن سگ خورهایش هستند و غذای مورد علاقه شان پلو سگ است.

پی نوشت4 : چند روزی ست جو گرفته ام و دارم لیست فیلم و سریال هایی که یادداشت کرده ام را می گیرم. دوتا و نصفی سریال. بیست تا فیلم. یعنی همه ی یارانه ام را رفته ام بسته اینترنتی خریده و افتاده ام به جان دانلود فیلم

پی نوشت 5: یک صلواتمون نشه؟ حالا صلوات که میفرستید یک حمد و سوره هم برای رفتگان بخونید. این اسیران خاک منتظر احوالپرسی ما و ثواب این چیزها که گفتم هستند

پی نوشت 6: واقعا دارم میمیرم از خواب و دیگر باید خداحافظی کنم .. یا علی

ساعت 05:58

پست های قبلیم رو هم بخونین :

مافیا و راننده اسنپ بی ادب ...

مهریه 1 سکه .. راننده خوش شانس نیشابوری

دخترک شیرازی آوازه خوان ..


عذاب وجدانروز نوشتهخوابم میاد
نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین و پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید