نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین و پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
مافیا و راننده اسنپ بی ادب ...
خب سلام گلای تو خونه. محصلای نمونه. خب تابستون هم که به اتمام رسید و برخی دوستان کامیاب شدن تو کنکور و رفتن خونه ی بخت. بعضیا ازدواج کردن و رفتن خونه ی شوهر. بعضی ها هم کنکوری شدن و رفتن تو اون یکی دو سال عذاب پیشاکنکور. مام که پست مینویسیم و برای شما میزاریم که حالشو ببرین انشاالله. البته شما هم پست های جذابی میذارید و مام میخونیم و کیفشو می بریم.
میدونم از اسنپ نوشت هام خسته شدین دیگه. ولی خب تنها خاطرات من به همین چیزها محدود میشه. و البته الان یک خاطره از غیر اسنپ هم میگم براتون. چند تا خاطره ی حمل و نقل عمومی دیگه هم دارم که بعدا مینویسم براتون. فعلا این اسنپی که جدیدا گرفتم رو براتون بگم. اسنپ گرفتم و راننده به جای اینکه حاشیه خیابون واسته داشت میومد تو کوچه ی کنار شرکتمون. گفتم داداش کجا؟ گفت .. دارم میرم داخل .. اسنپم. مسافر دارم. گفتم نمی خواد بری .. داشت سرخ میشد که گفتم مسافرت خودمم. واستا اومدم. رفتم و پریدم بالا. سوار شدم.
بهش گفتم خوشم آمده که انقدر مرام داشتی و داشتی میامدی داخل چه بسا که مسافر شاید مشکل داشته و نمیتوانسته راه بره بیایی و دم در خانه سوارش کنی مثلا. ولی خب من سر کوچه لوکیشن زده بودم. همه ی این ها را گفتم تا یکم طرف حال کند و ببرمش بالا و سر صحبت باز شود. سر صحبت باز شد. فکر کنم عطری هم توی ماشینش زده بود که از بوی مطبوعی که در ماشین می آمد هم تعریف کردم. این هم یک راه برای باز کردن سر صحبت است. و معمولا عطرشان را رو میکنند که قابل ندارد و بیا شما هم بزن.
راه کوتاه بود و گفتم چه خبرها؟ گفت بازار کساد است و من کارگاه پتوبافی دارم و چند تا کارگر. مجبور شده ام ببندمش و بیایم اسنپ کار کنم. گفتم با خیلی ها صحبت کرده ام. همه از کساد بودن بازار می گویند. گفت زمان رئیسی خوب بود. پزشکیان که آمده کساد شده. حیف رئیسی دیوس مرد. ما را میگویی شاخ درآورده بودم و برق سه فاز از بدنم گذشت. داشت تعریف میکرد چه شد یهو گفت رئیسی دیوس؟ گفتم داداش .. داشتی الان تعریف میکردی از آقای رئیسی و میگفتی زمان ایشان وضعت خوب بود. چرا حالا یک هو فحش میدهی به آن بنده ی خدا؟
گفت دیوس که فحش نیست. تعریف است. به معنای جوانمرد و این هاست. کف خون بالا آورده بودم. در همین فاصله ی کم چند بار سکته کردم. گفتم داداش دیوس به معنای بی غیرت است. دیگه جایی نگو. گفت والله قسم خودم در کتابی خوانده ام که معنایش خوب است. ما را می گویی. مانده بودیم اشک بریزیم. یا سرمان را از شدت خنده بکوبانیم به شیشه ی ماشین. گفتم الان برایت سرچ میکنم تا بهت نشان دهم. با اعتماد به نفس گفت خب سرچ کن. سرچ کردم و آناه .. نشانش دادم که دیوس یعنی بی غیرت. یک نگاهی بهم انداخت و. گفت ااا جدی میگی؟ .. گفتم بله. حداقل بگو رئیسی خدابیامرز.. دیگر اینطور نگویی که خیلی ضایع است. همینطور داشتم از خنده ی توام با اشک میمردم که پیاده شدم و. رفتم کسی را پیدا کنم تا این داستان را برایش بگویم.
مافیا
خب دوستان خوبم. این یکی داستان دیگری ست و ربطی به اسنپ ندارد. یکی از دوستان گفت یکی از دوستان زمان راهنمایی اش در کافه ای به نام کافه مافیا هر شب مافیا بازی میکنند و بیا که برویم. مام پا شدیم و رفتیم. حالا سواد من در مافیا در حد جلبک است و گفتیم یاد می گیریم دیگر. البته جلبک جلبک هم نه ولی این مافیا جدیدها خیلی نقش دارند. کنستانتین. نمیدونم فلان و بهمان و بیسار. رفتیم آنجا و پله میخورد می رفت پایین. الان هم دارد اینجا رعد و برق می زند پس چهره ای شیطانی که در محیطی تاریک نشسته را در نظر بیاورید و ابرهایی که هی رعد و برق میزنند.
خلاصه ما رفتیم و نشستیم و آن دو تا دوست دیگرمان هم یکی بلد بود و دیگری همچین مث خودم بلد نبود. هی نگاه کردیم و هیچی نفهمیدیم انقدر کلمات انگلیسی میگفتند. همه خلافکار. قیافه ها را می دیدی می گرخیدی. سیگار پشت سیگار. من هم که حساس به این چیزها کاملا بخوری شدیم رفت. هی دیس لایک نشان می دادند. هی لایک میکردند. هی انگشت شست و اشاره شان را با فاصله نشان می دادند که به معنای چالش بود و من خیلی نفهمیدم بازی را. فقط چشم هایم را از شدن سوزش به خاط سیگار کشیدن آن ها می مالیدم.
من شهروند ساده بودم و یکی دو نفر که از اول تارگت زده بودم رویشان و هیچ کس اجماع نکرد رویشان مافیا بودند. حالا من هم بلد نبودم که صحبت کنم و فکت بیاورم. هی دود خوردم و خفه شدم. اصلا فضا به من نمی خورد ولی دوستان جوان و نوجوان به وفور آنجا پیدا میشدند و گنگ و خلاف آنجا خیلی بالا بود. هی بچه ها می روند توی این محیط ها کم کم از دست می روند. آن یکی دوستم میگفت یک روز دیگه ما بیایم اینجا سیگاری شده ایم. خب جو اثر دارد دیگر. من غلط بکنم دیگر بروم همچین جاهایی.
26شهریور1403
پی نوشت 1: وقتی سید گنگش بالا میرود. یعنی رسیدم خونه انقدر بوی سیگار گرفته بود هر کار میکردم میرفت مگه؟ کلی صلوات و اینا نذر کردم کسی بوی این سیگارارو نشنوه دردسر شه واسم.
پی نوشت 2: دو روز دیگه مدارس شروع میشه. بچه های خوبی باشین. درساتون رو بخونین. به ویرگول هم سر بزنین.
پی نوشت 3: تا سه نشه بازی نشه. فقط همین. چیز خاصی به ذهنم نمیرسه
پی نوشت ۴: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خب دوستان این پست هام خیلی خونده نشدن و گفتم براتون بزارم که اگر دوست داشتین بخونیدشون. چون من تند تند پست میزارم اینا میرن به قهقرا ، اون پایین مایینا .. غیب میشن. حیفه:
یک عاشقانه ی هنگ کنگی .. در حال و هوای عاشقی
مهریه 1 سکه .. راننده خوش شانس نیشابوری
اگر من رئیس جمهور شوم(وعده های انتخاباتی)
این پست عنوان ندارد .. ولی ارزش خواندن چرا
رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر
زندانی شدن در سرویس بهداشتی+معرفی فیلم
زندگی سراسر قصه گویی است یا نه؟
معاشقه ی من با فیلی خرطوم کوتاه، چشم صورتی، پا پرانتزی
لاله ی سرمست (شعر)
مطلبی دیگر از این انتشارات
اسب های سفید حرم امام رضا
مطلبی دیگر از این انتشارات
فکر کردم راننده ناشنوا است(اسنپ نوشت)
مطلبی دیگر از این انتشارات
Psycho (روانی)