ویرگول
ورودثبت نام
فرزانه
فرزانه
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

روز چهلمِ استراحت مطلق

هنوزم در عجبم که چجوری چهل روز تونستم فقط یه جا دراز بکشم حتی یه تیکه ظرف نشورم حتی یه پارچ آب جا به جا نکنم!

هنوزم تو هَنگم که چجوری چهل روز قَدِّ نیم ساعت هم راه نرفتم.

چجوری فقط و فقط به بهانه ده جلسه فیزیوتراپی، بیرون و خیابونا رو دیدم!

هنوزم نمی‌دونم چجوری با اینهمه رِخوت و سکون ، زنده ام!

یه روزی که خیلی سرم شلوغ پلوغ بود؛ آرزو میکردم کاش یه روز برسه که فقط و فقط استراحت کنم فقط بخورم بخوابم! اون روز رسید....ولی کاش آرزوش نمی‌کردم!

سکون، آدم رو به یه تیکه گوشتِ بیمصرف تبدیل می‌کنه. باورم نمیشه حسرت دویدن دارم! حسرت پیاده‌روی دارم! حسرت ایستاده نماز خوندن دارم. حسرت خم شدن بدون احتیاط ! اینا چیزای کمی نیست! اینکه بتونی یک ساعت پای ظرف‌شویی واستی ظرف بشوری کم نعمتی نیست! اینکه همراه بقیه چهارزانو بشینی پای سفرهٔ‌ناهار، کم چیزی نیست. اینکه یک ساعت بشینی پشت میز و درس بخونی!


چهل روز از استراحت مطلق میگذره ..کلی از درسای دانشگاه عقب افتادم...خسته شدم بس که کتاب رو گذاشتم روبروم و خوابیده درس خوندم و وسطش خوابم برد و درسی که نیمه کاره رها شد.

دیشب دیگه زدم زیر گریه ...داد زدم ...گفتم خسته شدم! خسته شدم از خوابیدن های اجباری!

خیلی وقت بود که هیچی ننوشته بودم ..خواستم استارت نوشتنم رو با یه غُرنامه‌ی طویل بزنم!


از اینکه هر روز سعادت اینو دارین که واستین پای گاز و غذا بپزین، از اینکه افتخار اینو دارین که هرروز واستین پای ظرف‌شویی و ظرف بشورین ..از اینکه میتونین بدون کمردرد یک ساعت و اَندی یه جا بشینین کتاب بخونین،درس بخونین، با برادرتون گپ بزنین، ساز بزنین، قهوه بخورین....یا هیچ کاری نکنین و فقط یک ساعت و اَندی بشینین؛ بخاطر همه‌ی این توانایی‌های خارق‌العادتون ، بهتون غبطه میخورم! چون دقیقا پنجاه روزه که هیچ کدوم از اینکارا رو انجام ندادم!

و ای کاش میدونستم آخر این قصه کی تموم میشه! کاش میدونستم آخرش چی میشه! آیا روزی میرسه که بدون درد کمر یه جا بشینم؟ بماند که چیکار کنم یا نکنم!

درست وقتی که فهمیدم دیسک کمر گرفتم و مُجاز نیستم خیلی از کارها رو انجام بدم؛ یهو یه عالمه کار به ذهنم رسید که وقتی سالم بودم می‌تونستم انجام بدم و ندادم! انگار یکی یه سیلی محکم زده باشه تو گوشم! که هی دختر! چرا از تک تک لحظاتی که داشتی تلاش میکردی، میدویدی و زندگی میکردی لذت نبردی؟


استراحت مطلق آدم رو نابود می‌کنه...نمی‌دونم شاید فقط منو داره نابود می‌کنه!



تکاپودویدنرخوتسکونخواب
یادداشت‌های روزانه‌ی من از مسیر زندگیم ?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید